گروه انتشاراتی ققنوس | نگاهی وبلاگی بر عبور معطر: واوبلاگ
 

نگاهی وبلاگی بر عبور معطر: واوبلاگ

عبور معطر عنوان مجموعه داستانی است از نارسیس زهره نسب که سال گذشته توسط انتشارات هیلا به چاپ رسیده است. اثری که اولین تجربه نویسنده خود محسوب می شود و این امر اندکی از توقعات و سخت گیری های مخاطب و منتقد خود را کم می کند. 
 
در مورد این اثر می توان گفت کمتر مجموعه داستانی می توان یافت که بیست و یک داستان را در یکصدو چهار صفحه گنجاند ه باشد چیزی که می تواند به خاطر سپاری داستان ها را سخت نماید اما لااقل این امتیاز را دارد که رضایت آن دسته از علاقه مندان ادبیات داستانی را که حوصله یک نفس خواندن آثار داستانی را ندارند جلب نماید علی الخصوص آن که این اثر کار سخت خوان و پیچیده ای نبوده ، زبان و نثری ساده نیز دارد... 
 
چراغهای خاموش رابطه 
 
نگاهی به مجموعه داستان عبور معطر نوشته نارسیس زهره نسب 
 
عبور معطر عنوان مجموعه داستانی است از نارسیس زهره نسب که سال گذشته توسط انتشارات هیلا به چاپ رسیده است. اثری که اولین تجربه نویسنده خود محسوب می شود و این امر اندکی از توقعات و سخت گیری های مخاطب و منتقد خود را کم می کند. 
 
در مورد این اثر می توان گفت کمتر مجموعه داستانی می توان یافت که بیست و یک داستان را در یکصدو چهار صفحه گنجاند ه باشد چیزی که می تواند به خاطر سپاری داستان ها را سخت نماید اما لااقل این امتیاز را دارد که رضایت آن دسته از علاقه مندان ادبیات داستانی را که حوصله یک نفس خواندن آثار داستانی را ندارند جلب نماید علی الخصوص آن که این اثر کار سخت خوان و پیچیده ای نبوده ، زبان و نثری ساده نیز دارد. 
 
عبور معطر از چه می گوید؟ 
 
شاید این سئوالی است که هر خواننده ای پیش از خواندن یا پس از اتمام آن از خود بپرسد . سئوالی که پاسخش برای مجموعه داستان ها کار چندان ساده ای نیست آن هم به خاطر تعدد، تنوع و تفاوت داستان هایی که در یک مجموعه کنار هم قرار می گیرند،اما خوشبختانه عبور معطر این گونه نیست می توان با اطمینان گفت که حرفش چیست و از چه می گوید هر چند بیست و یک داستان داشته باشد و این تعداد کمی نیست برای با اطمینان صحبت کردن از چیستی اثر! 
 
اگر یکی دو داستان را ندیده بگیریم می توانیم با اطمینان بگوییم اشاره این اثر به "بحران روابط" و از هم "پاشیدگی" آن است. رنج امروز انسان شهری که دغدغه و دلمشغولی نویسندگانی که این روز ها داستان می نویسند هم هست. 
 
"زهره نسب" نیز در این مجموعه داستان در پی نشان دادن یا بهتر است بگوییم بر ملا کردن این روابط سست و بهم ریخته و شاید از هم پاشیده است. به طور مثال "تی تیش" داستان دختری است که خاطرات خوبی از دوران کودکی اش ندارد چراکه آن دوران با خون دماغ شدن و تمسخر همبازی هایش همراه بوده، امروزش نیز چنگی به دل نمی زند چون در صحنه ای که نویسنده نشانمان می دهد تصویر دختر غمگینی را می بینیم که ارتباط ش را با پسری که او منتظر آمدنش بوده قطع و تنها از خانه خارج شده و دیگر توجه ای به تماسهای پسر نمی نماید. . . 
 
" حساب می کنم ببینم از کدام کوچه بروم که توی راه به او بر نخورم .دوباره تلفن زنگ می زند در را پشت سرم می بندم صدای تلفن دور می شود...ص10" 
 
یا در داستان والنتاین دختری را می بینیم که با وجود خریدن هدیه ای خوب برای دوست خود مدام نگران هدیه ای است که می خواهد بدهد( رنگ کادو،اسم عطر...) در مقابل پسری را می بینیم که تنها یک قلب ابری برایش هدیه آورده که پس از دادن آن نیز زود از دختر جدا می شود و به دیدار چند دوست دیگر! می رود. در انتهای این داستان هم دختر را در پایان این رابطه می بینیم. 
 
"به پیاده رو گه می رسم دیگر قلبی در دستم نیست. می بینمش کف خیابان خیس افتاده و ماشین ها از رویش رد می شوند...ص13" 
 
عبور معطر دارای چه ویزگی هایی است؟ 
 
یکی دیگر از سئوالاتی که پس از خواندن هر اثر در ذهن خواننده و منتقد نقش می بندد آن است که اثر خوانده شده چگونه ساخته شده و آن چه نویسنده قصد گفتن اش را داشته چگونه بیان شده وبعبارتی مختصات و خصوصیاتش چیست. 
 
"عبور معطر" هم همانند هر اثر دیگری دارای ویژگی هایی است که شناخت و کشف آنها اسباب فهم بیشتر ان را فراهم می سازد که در ادامه به پاره ای از آنان اشاره می شود؛ 
 
1- دوازده داستان، روایتی اول شخص ،سه داستان دوم شخص و بقیه نظر گاهی سوم شخص دارند که غالب آنها نیز معطوف به ذهن می باشند بنابراین با توجه به ویژگی هایی که این زاویه دید دارد(اول شخص) می توان گفت نویسنده می خواهد خواننده مستقیم و با دیده راوی و تنها از منظر او به مسایل و قضایا بنگرد و دریافت و برداشت های او را داشته باشد.این مسئله سهم داوری در داستان ها را برای خواننده کم می کند... 
 
2- غالب داستان ها فاقد اطلاعات کافی برای پردازش و تکمیل قصه ها هستند. به عبارتی جاهای خالی داستان نه تنها اسباب مشارکت خواننده را در ساختن و پرداختن مقدور نمی سازد بلکه باعث نارس بودن قصه ها نیز می گردد این است که به نظر می آید نویسنده هیچ دغدغه ای برای قصه گویی ندارد و پیام و تاثیر حسی داستان ها برایش مهم تر است بطور مثال در داستان "کن فیکون" مهم نیست خواننده از پس و پیش ماجرا چیزی بداند او فقط باید بخواند که زن هنگاه سرزدن به مرد مورد حمله و آسیب او قرار می گیرد یا در داستان "قرار "ماجرا از چه قرار است یا در داستان" ببخشید" چرا قصه ای وجود ندارد یا چرا در داستان "همه کاره" خواننده پس از توصیف صحنه رها می شود و داستان بی هیچ قصه ای به پایان می رسد. اشتباه نشود اینکه هیچ الزامی به داشتن قصه وجود ندارد یا گفتن همه چیز به معنای ناقص گویی و کم گویی نیست بالاخره داستان یا بر محور ماجرا و موقعیت می کردد یا شخصیت و فضا از این سه حالت که خارج نیست از منظر نشانه شناسی هم همواره باید مناسبتی یافت شود میان آنچه نویسنده ارائه نموده با آنچه خواننده می بایست بفهمد و تاویل نماید. این طور به نظر می آید نویسنده در این مجموعه داستان ساخت و گسترش ماجرا ها را به عهده خواننده گذاشته تا او بر اساس تجربه های زیستی خود آنها را بسازد. 
 
نتیجه دیگری نیز از این مسئله می توان گرفت و آن این است که نویسنده قصد آوردن علت ها را ندارد بلکه با اتکا به پتانسیل داستان کوتاه صرفا قصد نشان دادن معلول هاست ،معلول های آشنایی که برای خواننده امروزی یافتن علت هایش کار چندان دشواری نمی تواند باشد.( توجیح! )به طور مثال در داستان کوچک که داستان تقابل باورها و سنت هاست راوی با آوردن اندک ماجرایی از گذشته به خواننده خود می گوید که پدر با باورهای فرزندانش در تقابل و تضاد است این می شود که قصه دیگر به ماجرای مرگ فرزند در غربت نمی پردازد و دغدغه روایت ش را ندارد. 
 
4- داستان ها به گونه ای فرد محورند چه داستان هایی که با روایت یک موقعیت ساخته شده اند و چه با توصیف یک صحنه و چه آنهایی که یک وضعیت یا ماجرایی را تعریف می کنند همه و همه شخصیت محور و روایت کننده ذهن شخصیت اند یعنی با وجودیکه پیرامون حادثه یا موقعیتی می گردند اما ماجرا و موقعیت نقش محوری نداشته و تنها بهانه و اسبابی به حساب می آیند برای روایت ذهن اشخاص و نور تاباندن به تاملات و تفکرات آنها تا آمال و آلام شان هویدا گردد.این است که غالب داستان ها روایت گر ذهن و فکر افرادند.مانند داستان تی تیش، تو اسمش مار داره،عبور معطر ... 
 
5- تضاد و تقابل یکی دیگر از خصوصیات این داستان هاست.در اکثر داستان ها و شاید در تمامی آنها با تضاد ها و تقابل هایی روبرو هستیم که "بحران روابط" را ایجاد می نمایند. 
 
شکل و شیوه ساختن و به نمایش در آوردن این بحران از همین تضادها و تقابل ها آغاز می شود بدینصورت که تضادها به تقابل ها می انجامد و تقابل ها کشمکش ایجاد می نماید .برای همین می توان گفت از میان چهار کشمکش موجود یعنی کشمکش شخصیت با خود،شخصیت با دیگران شخصیت با اجتماع و شخصیت با طبیعت، کشمکش غالب همان کشمکش شخصیت با دیگری یا دیگران است.در تمامی داستان ها این تضاد و کشمکش دیده می شود حتی در داستان هایی که روایتی انتزاعی و غیر واقع گرایانه دارد مانند داستان کلید، کوچک و البته تا حدودی داستان کافیه. 
 
در مورد کشمکش شخصیت با دیگری نیز می توان گفت که این تضاد یا تقابل بین دو جنسیت زن و مرد یا پسر‌‌ ودختر دیده می شود.مانند داستان‌های تی‌تیش، روز‌والنتاین، آرسنیک، قرار، سرگیجه، هیچ کس... 
 
6- دلسوزی برای زنان از دیگر ویژگی‌های داستان‌های این مجموعه است.در غالب داستان‌ها چرخش نگاه نویسنده به سمت زنان است به سمت دفاع (البته غیر مستقیم) از آنان.مانند داستان‌های تیش، روز والنتاین، آرسنیک، سرگیجه، کن فیکون... 
 
البته تعدادی از داستان‌ها نیز اشاره مستقیم به مظلومیت آنان ندارد اما هیچ توضیح و دلیلی برای محکومیت آنان نیز نمی دهد(میان دعواها و تنش ها) مانند داستانهای قرار، ببخشید، هیچ کس، کاغذ پاره... 
 
7- کوتاهی بیشتر داستانها در حد دو سه صفحه یکی دیگر از خصوصیات این مجموعه به شمار می آید به گونه ای که به نظر می آید برای خواندن در یک جلسه کارگاهی تنظیم نوشته شده اند. . . 
 
در پایان می توان به این نکته اشاره نمود که هرچند نویسنده خواسته به جهان درونی آدمها و ذهن و افکار آنان بپردازد و از آن طریق به رنجها و آلام آنها برسد اما وقتی این افراد و دغدغه هایشان کنار هم قرار می گیرند و داستان ها و قصه هایشان یک مجموعه می شود اجتماعی را می بینیم که آدمهایش قصه ها و غصه های بی شماری داشته که در عالم واقع نیز نمونه های بسیاری دارند... 
ثبت نظر درباره این نقد
عضویت در خبرنامه