گروه انتشاراتی ققنوس | نگاهی به سمفونی مردگان عباس معروفی
 

نگاهی به سمفونی مردگان عباس معروفی

سایت آینه ها 

سیمین بهبهانی:
در این سال ها از میان آن چه خوانده ام، این ها که ذکر می کنم، بیش تر در خاطرم مانده اند(بی آن که همه در یک سطح از ارزش هنری قرار داشته باشند):
جای خالی سلوچ و کلیدر (محمود دولت آبادی) هم سایه ها، داستان یک شهر و زمین سوخته (احمد محمود)، ثریا در اغما و زمستان 62 (اسماعیل فصیح)، رازهای سرزمین من (دکتر رضا براهنی)، شهربندان و شب ملخ (دکتر جواد مجابی)، معصوم پنجم و جبه خانه (هوشنگ گلشیری) و از نسل جوان تر بازنشستگی (محمد محمدعلی)، توبا و معنای شب (شهرنوش پارسی پور)، اهل غرق (منیرو روانی پور)، سمفونی مردگان (عباس معروفی).  
در مقام شاعر خواننده، قصه ئی را می پسندم که به خصوصیات شعر و ابهام و ایجاز آن نزدیک شده باشد. از میان قصه هائی که نام بردم، کل کارهای گلشیری و به خصوص معصوم پنجم و فتح نامه مغان و از نسل جوان تر سمفونی مردگان را... مخصوصا در موومان سوم... و اهل غرق را در پاره ئی از جمله ها و صحنه ها و کلیدر را در توصیف ها و جای خالی سلوچ را در صحنه پایان کتاب به شعر خیلی نزدیک می بینم.
ماه نامه دنیای سخن، شماره 39، اسفند 1369، صفحه35
 
 
فرج سکوهی
... در دهه شصت از کلیدر محمود دولت آبادی تا داستان های اخیر هوشنگ گلشیری- که چون دو قله مهم رمان و داستان کوتاه حرکت خود را ادامه داده اند- تا جست و جوهای پربار شهرنوش پارسی پور در زمینه تکنیک و در بخش هائی از رمان توبا و معنای شب و به ویژه در مجموعه زنان بدون مردان- و گذشته از گرایش های بینشی او به سوی نوعی عرفان- از تجربه های نو و جست و جو برای کشف قلمروهای تازه ئی در تکنیک و فرم در بخش هائی از  رازهای سرزمین من رضا براهنی، مجموعه دیدار احمد محمود و بخش های مهمی از سمفونی مردگان عباس معروفی (و با سه دیدگاه و سه سبک متفاوت در سه راستای گوناگون) تا کشف لذت حضور در زمان حال در زمستان 62 اسماعیل فصیح،  شب ملخ جواد مجابی و باغ بلور محسن مخملباف، از کشف عرصه های تازه در تکنیک دشوار داستان کوتاه در مجموعه درخشان سیاسنبو محمدرضا صفوی و تجربه های تازه جعفر مدرس صادقی در گاوخونی و.. . 
آدینه شماره 55-56، نوروز 1370، ص32
 
 
صباح زنگنه
مشکل ادبیات و هنر ما- شاید- بی پشتوانه بودن آن است. در اروپا اگر مثلا ادبیات اگزیستانسیالیستی هست، حداقل می دانند اگزیستانسیالیسم چیست- آقای امبرتو اکو در رمان نام گل سرخ حتما می داند از چه فلسفه ئی دارد دفاع می کند. گرچه در مقدمه کتاب نوشته برای دل خودم نوشتم و فارغ از هر تعهدی، اما خوب می داند دلش به چی متعهد است. در ادبیات ما- غالبا- این خودآگاهی نیست. به همین دلیل در بسیاری جاها بی ریشه می نماید. من نمی خواهم اهمیت سووشون سیمین دانشور، کلیدر دولت آبادی یا مدیر مدرسه آل احمد را انکار کنم یا خوبی رمان اهل غرق خانم روانی پور و سمفونی مردگان معروفی را که اخیرا به این وادی وارد شده اند. هم چنین قصد من اثبات برتری این کتاب ها بر کتاب های دیگران نیست و صرفا چند مثال ذکر کرده ام برای تقریب به ذهن. مشکل اصلی ما، فاصله ما با ادبیات جهانی است، گرچه بسیاری از قلم زنان ما منکر این نکته هستند. و این فاصله هم طی نخواهد شد مگر آن که ما در وادی ادبیات، به مبادی اغلب ندانسته آثار خود و در یک کلمه خودآگاهی توجه داشته باشیم.
ماه نامه کلک، شماره 13، فروردین 1370، ص113
ثبت نظر درباره این نقد
عضویت در خبرنامه