خیلیها دوست دارند از فلسفه سر در بیاورند، معرفتی که بسیاری معتقدند پیچیدهترین دانشهاست. چرا چنین است؟ چون فلسفه به مفاهیمی میپردازد که دغدغه هر انسان اندیشمندی است: اساس هستی چیست؟ چه چیزهایی میتوانم بدانم؟ از کجا آمدهام؟ به کجا میروم؟ زندگی چه معنایی دارد؟ چه کارهایی خوب است؟ چرا چیزها زیبایند؟ چرا نباید خودم را بکشم؟ چیزها چرا هستند؟ منشأ خلقت کجاست و... البته دین و علم نیز میگویند که برای برخی از این پرسشها پاسخهایی دارند، اما ویژگی فلسفه آن است که میکوشد با اتکا به خرد محدود بشری پاسخی برای این سوالها بیابد. فیلسوفان آدمهای عجیبی هستند که این پرسشها بیش از بقیه ذهنشان را مشغول کرده است و صد البته میکوشند با اتکا به داشتههای بشری برای آنها جوابی پیدا کنند. برای مثال سقراط هر روز به بازار آتن در یونان باستان میرفت و سوالهای عجیب و غریبی از مردم میپرسید و ذهنشان را برمیآشفت. این ماجرا برای سقراط اما به خیر و خوشی به پایان نرسید و در نهایت مجبورش کردند که جام شوکران را سر بکشد. قصه اما برای بقیه فلاسفه اینقدر تراژیک نبود، اگرچه خود سقراط فکر نمیکرد که سرنوشت بدی داشته و خود را سعادتمند میدانست. به تازگی نشر ققنوس کتاب تاریخچه کوتاهی از فلسفه نوشته نایجل واربرتون را با ترجمه مریم تقدیسی منتشر کرده است. این تاریخچه جذاب به معرفی متفکران بزرگ فلسفه غرب میپردازد و مهمترین نظریات آنها را درباره دنیا و روش بهتر زیستن بررسی میکند. نایجل واربرتون در فصلهای چهل گانه این کتاب کوتاه ما را به گشت و گذار در عمدهترین نظرات تاریخ فلسفه میبرد. او داستانهای جالب توجه و اغلب عجیب و غریبی درباره مرگ و زندگی فلاسفهیی بازگو میکند که ما را به تامل وا میدارند؛ از فلاسفه باستان و مجادلاتشان بر سر موضوعاتی مانند آزادی و روح تا پیتر سینگر و سوالات تشویش برانگیز فلسفی و اخلاقیاش که بر دوران معاصر سایه انداختهاند.