همراه با مروری بر وجود و زمان و بازخوانی تفسیرهایی از: کارل یاسپرس، هانا آرنت، موریس بلانشو، ژاک دریدا، هابر ماس، آدرنو، هانس زیگفرید، هاینریش پتست، توماس شیهان، رابر جان شفلر مانینگ و ...
«هایدگر و سیاست» نخستین کتابی است که در مورد فلسفه سیاسی «مارتین هایدگر» و مواضع سیاسی او به زبان فارسی ترجمه شده است. مقدمه مشروح مترجم کمابیش مضامین بنیادی اندیشه این فیلسوف نامدار را به زبانی نسبتاً ساده تشریح میکند، این مقدمه در 5 بخش تنظیم شده است: الف) درباره منابع کتاب و اصطلاحات دیگر ب) هایدگر و وجود و زمان ج) مساله سیاسی هایدگر د) هایدگر، عرفان و خدا هـ) تذکری درباره عنوان کتاب.
بخش اول و آخر به اقتضای موضوعشان کوتاهتر از بخشهای دیگرند. در بخش الف مترجم عناوین مهمترین منابعی را که «میگل دبیستگی» از آنها استفاده کرده معرفی میکند: هستی و زمان، مفاهیم بنیادی مابعدالطبیعه، درباره ماهیت آزادی انسانی، درآمدی بر متافیزیک، راههای جنگلی، پرسش در باب تکنولوژی، گذرگاههایی به سوی زبان، نامهای در باب اومانیسم و بالاخره درسگفتارهای هایدگر در تاویل اشعار هولدرلین و آثار نیچه از جمله این منابعاند. در همین بخش مترجم اجمالاً به غایات و جهات دو دوره فکری هایدگر و شیوه بیان ظاهراً دشوار او که تا حدی مقتضای پدیدارشناسی هرمنوتیک و همبسته مضامین تازه اوست، میپردازد. جمادی میکوشد تا با توجه به مقاصد فکری هایدگر، کلیدی برای فهم مضامین و واژههای نامعمول او به دست خواننده بدهد.
در بخش آخر مترجم به رسم امانت عنوان اصلی کتاب میگل دبیستگی را معرفی میکند: هایدگر ودیستوپیاهای سیاسی. جمادی در این بخش ضمن مروری کوتاه بر تاریخچه دو واژه متضاد یوتوپیا و دیستوپیا و معادلهای کنونی آنها، اشاره میکند که مقصود دبیستگی ازدیستوپیا بر حسب آنچه خود توضیح داده است، نوعی نابجایی امر سیاسی یا قرار گرفتن امر سیاسی در نامناسبترین موضع یعنی موضع هستیشناختی است. در واقع میتوان گفت که دبیستگی قضیه سیاسی هایدگر یعنی حمایت او از حزب ناسیونال-سوسیالیسم در سال 1933 را نه اقدامی گذرا و مصلحتی بلکه برخاسته از برخی مضامین فلسفی او میداند. عمده کتاب دبیستگی کشف نشانههای قهرمانستایی و پیکارجویی در آثار فلسفی هایدگر است. تاویلهای دبیستگی به طور غیرمستقیم دو دوره فکری هایدگر را مرور میکند. او پیش از آنکه به ماجرای سیاسی هایدگر در زمان سلطه رایش سوم بر آلمان بپردازد، آهنگ رهیابی به این مقصد دارد که از اندیشههای فلسفی هایدگر چه نوع سیاستی را میتوان بیرون کشید. از همین رو مترجم در بخش «ج» از درآمد به تفصیل به ماجرای سیاسی هایدگر که دبیستگی احتمالاً به علت اطلاع خوانندگان غربی گزارش دقیقی درباره آن نداده، میپردازد و سپس گفتههای تنی چند از فلاسفه و اندیشمندان غرب را در واکنش به این قضیه نقل میکند: کارل یاسپرس، هانا آرنت، موریس بلانشو، ژاک دریدا، هابر ماس، آدرنو، هانس زیگفرید، هاینریش پتست، توماس شیهان، هربرت مارکوزه و ادموند هوسرل از جمله این اندیشمندانند.
در بخش «ب» و «د» چنانکه از عنوان آنها پیداست، سیاوش جمادی مستقیماً به مضامین بنیادین اندیشه هایدگر با توجه به کتاب وجود و زمان وارد میشود. در این بخش اگرچه طرح، فصلبندی و مضامین بندهای 1 تا 8 کتاب وجود و زمان با حوصله و تفصیل بیشتری تشریح میشود، اما مترجم شرح مضامین بخشهای اصلی این کتاب را احتمالاً به علت گنجایش محدود مقدمه به اختصار برگزار کرده است. با این همه مقدمه مترجم میتواند تا حد زیادی درک مضامین متن را برای خواننده هموار کند. مترجم صفحات بیشتری را به شرح و تفصیل پیشگفتار یک صفحهای وجود و زمان که با نقل قولی از سوفیست افلاطون آغاز میشود، اختصاص میدهد. این شرح با بازخوانی مختصر سوفیست آغاز میشود، تا این مطلب روشن گردد که چرا هایدگر شاهکارش را با نقل قولی از این کتاب آغاز میکند. صفحه اول وجود و زمان نه تنها عصاره تمام کتاب، بل چکیده تمامی اندیشه هایدگر است که یکسره و سراپا فراگرد پرسش از هستی (Seinfrage) میچرخد. مجموعه آثار منتشر شده و منتشر ناشده بازمانده از این فیلسوف بیش از صد هزار صفحه است، که عمدتاً مضمون همه آنها به پرسش از هستی و پاسخهایی که از دل هر یک پرسشهای دیگری سر بر میکشند میپردازد. معنا و فهم هستی از طریق رجوع به مظاهر گوناگون هستی در وجود موجودات، وجود انسان و بستگی او با تاریخ، کارهای هنری، تکنیک، شعر و پدیدارهای گوناگون شاید بخشی ناتمام از هستیشناسی بنیادی و هستیشناسی ناحیهای هایدگر باشد. عنوان دلخواه هایدگر برای مجموعه این آثار که ظاهراً میتوان آنها را «هستی در صد هزار صفحه» نامید، Wege nicht Werke (راهها نه کارها) بود. از همین رو مسلماً پرداختن به تمام وجوه فکری هایدگر در یک مقدمه، بسی دشوار و شاید ناممکن باشد. مترجم با ارجاع خواننده به اصل کتاب وجود و زمان تلویحاً به نابسندگی کار خود اذعان دارد. با این همه درآمد مترجم با طرح مضمونهای مهمی چون جوهره پدیدارشناختی روش کار هایدگر، به کارگیری شعار معروف پدیدارشناسی هوسرل یعنی «به سوی خود چیزها» (Zu densachen selbst) و قرائت خاص هایدگر از آن، تحلیل وجوه مختلف پرسش، تمایز هستیشناختی وجود و موجود، توضیح دو نوع هستی تو دستی و فرادستی، توضیح قرائت هایدگر از حیث التفاتی، تقرر دازین در گشودگی بر جهان، فرارویی او با امکانات و درافتادگی او در مواریث و توضیح مضامین دیگری چون «هستی در جهان»، «هستی به سوی مرگ»، ترس آگاهی و فروافتادگی، معنای فنومن و غیره دست کم میتواند راه ورود به جهان فکری هایدگر را آسان کند.
نکته مهمی که جمادی در بخش «د» تشریح میکند سنجش اعتبار دریافت و قرائتهای دینی و عرفانی از جانب بعضی از علاقمندان هایدگر براساس متون آثار هایدگر است. حاصل این شرح به طور خلاصه آن است که در این گونه قرائتها مضامین پدیدارشناختی از جمله روند انکشاف و اختقاء، فروافتادگی و نطق ظهور (Logos apophantikos) و مانند آنها اغلب با مضامین دینی و عرفانی چون کشف و شهود، هبوط آدم و تجلی مبدأ خلقت در مخلوقات خلط شده است. تفکر هایدگر به طور کلی با ایمان به غیب و فرض خدا به عنوان آغاز و انجام یا مبدأ و مرجع وجود انسان که جانمایه سلوک دینی و عرفانی است سر و کار ندارد و اگر چیزی آغازینتر از هستی باشد پوشیدگی هستی، نا-هستی و عدم است.
متن کتاب میگل دبیستگی مشتمل بر 6 بخش است: 1) در مرز سیاست2)سیاست باستانی 3)بعد از سیاست 4)کاربرد آزاد امر ملی 5)قبل از سیاست 6)و خیره در خاموشی.
اجمال و فشردگی متن به دشواری به ما اجازه میدهد تا خلاصهای شایسته و بایسته از آن عرضه کنیم. در اینجا افزون بر آنچه در درآمد و مقدمه مترجم راجع به جانمایه و روش متن محور نویسنده آمده است میتوان به نکات زیر اشاره کرد:
1- نویسنده در بخش اول به دنبال قطعاتی از آثار هایدگر است که میتوانند با سیاست به عنوان قلمرو تصمیم جمعی مرز مشترکی داشته باشد. نویسنده با استشهاد از این گفته هایدگر که «تاریخمندی او مبنای مشغله سیاسی او» بوده است، عمدتاً به قطعهای از بند 74 هستی و زمان مراجعه میکند که هایدگر در آن از همپیوندی و نبرد همچون امکاناتی برای تعیین سرنوشت آزادانه جمعی سخن گفته است. اینکه این تصمیم جمعی چگونه با سیاست غالب در زمانه رایش سوم همخوانی پیدا میکند، مضمونی است که نویسنده در این بخش آن را بسط میدهد.
2-در بخش دوم نویسنده ضمن ارجاعاتی به مساله تکلیف دانشگاه از دیدگاه فلسفه قبل از هایدگر میکوشد تا دیدگاه هایدگر را به ویژه از خلال نطق ریاست دانشگاهی وی روشن کند. جنبه مثبت ساختارزدایی در مورد دانشگاه، تعیین تکلیف آن بر حسب تکرار آغازی یونانی است. مقصود از سیاست باستانی یا ارخهای تعیین عمل تجمعی براساس تکرار یک امکان تاریخی ریشهدار و اصیل است. در واقع در این بخش نویسنده ضمن مرور مواضع فلسفی پیش از هایدگر در قبال دانشگاه، تفسیری موسع از نطق ریاست دانشگاهی هایدگر با توجه به مضامین آن در سایر آثار وی عرضه میکند و به مساله موضع مستقل دانشگاه بر وفق تقدیر تاریخی جدید و پیوند آن با سیاست زمانه میپردازد. از نگاه دبیستگی این نطق به هیچ وجه مصلحتی و سازشکارانه نیست بل سراپا فلسفی و در عین حال سیاسی است.
مضمون بخش سوم بررسی علل رویکرد هایدگر به نیچه و تفسیر وی از نیستانگاری و اراده به سوی قدرت است. به اعتقاد نویسنده هایدگر در جستجوی راهی مناسب برای چیرگی بر آخرین مرحله نیست انگاری است که در ماهیت تکنولوژی یا گشتل متعین گشته است. تفصیل مطلب را نمیتوان در این مختصر آورد. آنقدر میتوان گفت که نویسنده با حرکتی گام به گام و صبورانه به این نتیجه میرسد که نگاه هایدگر به کل تاریخ غرب و تاریخ هستی چنان کلی است که وقتی نوبت به سیاست میرسد کمونیسم شوروی، دموکراسیهای لیبرال و مسیحیت همه به یک چوب رانده میشوند.
دبیستگی در بخش 4 به سیر و سلوک فکری هایدگر متاخر یا به اصطلاح هایدگر 2 میپردازد. عطف توجه هایدگر به شعر و شاعری در زمانه عسرت که زمانه بینابین غیاب خدایان و انتظار خدا یا خدایان آینده است، تفسیر اشعار شاعران به ویژه هولدرلین، مفهوم رخداد اختصاص (Ereignis) یا صورت تاریخی همداستانی آدمی با وجود، انعکاس آن در شعر آلمانی و سرانجام رویکرد به عنصر آلمانیت و امر ملی از جمله مضامین این بخش هستند. دبیستگی بر آن است که در این دوره عناصر مطرح شده در نطق ریاست دانشگاهی هایدگر، کسوتی مبدل میپوشند. در بخش 5 آنچه مطرح میشود، تفسیر هایدگر از پولیس یا مدینه سیاسی و ذات غیرسیاسی و هستیشناختی آن است. به عقیده نویسنده این تفسیر که مبنای آن را میتوان در مفهوم مدینه در یونان باستان و مثلاً از خلال اشعار سوفوکل جستجو کرد، تصویری کلی از سیاست مدنی به دست می دهد که مسایل اساسیای چون نقش پول و اقتصاد در آن نادیده گرفته میشود. به باور نویسنده همین غفلت عاملی قوی در گرایش هایدگر به ناسیونال-سوسیالیسم بوده است.
عنوان بخش 6 تلمیحی است از شعر «سرزمین هرز» اثر معروف تی.اس.الیوت. تحلیل آنچه به سکوت هایدگر معروف است، مضمونی است که نویسنده با جستجوی نشانههای آن در برخی از آثار هایدگر از جمله بند 34 وجود و زمان تحت عنوان «دا-زین، گفتار و زبان» و همچنین پرسش در باب تکنولوژی به آن میپردازد. مقصود از سکوت هایدگر آن است که وی تا سالها پس از پایان جنگ جهانی دوم به صراحت هیچ اظهارنظری درباره جنایات فجیع نازیها از جمله «هالاکاست» یا قتل عام و تحریق جمعی نکرد. نویسنده ظاهراً با نگاهی منفی به این سکوت مینگرد و میکوشد ارتباطی میان این واقعیت و آنچه هایدگر درباره «صدای خاموش دوست» میگوید، جستجو کند. دبیستگی نتیجه میگیرد که این سکوت از آن رو بود که جایی برای آن در هستیشناسی هایدگر نبود. کتاب دبیستگی با طرح سه مساله انتقادی به عنوان پرسشهایی که باب آنها بسته نمیشود، پایان مییابد: الف: غفلت از نقش اقتصاد در هستیشناسی هایدگر ب: ارجاع سیاست به امر غیرسیاسی (یعنی هستی و حضور) و در نتیجه غفلت از آنچه به حیطه سیاست تعلق دارد. ج: نقد ساختارشکنی هایدگر در مورد اساطیر. به عقیده نویسنده این مسالهها موجب شدند که هایدگر سیاست را در موضعی نامناسب قرار دهد و زمینه لغزش سیاسی خود را فراهم آورد.