گروه انتشاراتی ققنوس | مروری بر مجموعه داستان «متولد ماه جغد»: اعتماد
 

مروری بر مجموعه داستان «متولد ماه جغد»: اعتماد

اعتماد

آن زمان خیلی دور نیست، که مضمون اغلب داستان های زنان نویسنده، مشکلات زن ها در تعامل با افراد خانواده یا دایره کوچک آدم های اطراف شان بود؛ دایره کوچکی که به زحمت می شد از بین آنها کسانی غیراز فامیل یا افراد یک محله را پیدا کرد. ویژگی که کم کم منتقدان ادبیات هم به آن خرده گرفتند و حالا در این چند سال مخاطب ادبیات داستان های بیشتری از زنان نویسنده می خواند که دغدغه های اجتماعی شخصیت های زن شان بیشتر است. سوای اینها به نظر می رسد همانقدر که به درصد مشارکت زن ها در اجتماع افزوده می شود، نویسندگان زن هم به نوشتن از فضای اجتماعی تمایل بیشتری پیدا کرده اند. زنان با ویژگی های خاص شخصیتی و جنسیتی شان، به مسائل اجتماعی با دقت بیشتری نگاه می کنند، جزییات بیشتر توجه شان را جلب می کند و از همین روست که گاه پیش می آید در مجموعه داستان یا رمانی از یک نویسنده زن، دغدغه هایی اجتماعی و حتی انسانی را ببینیم که پیش از آن کمتر به آن در داستان ها توجه شده. نخستین مجموعه داستان آزاده محسنی را با در نظر گرفتن تک داستان «متولد ماه جغد» می توان جزء همین دسته از مجموعه ها دانست؛ مجموعه یی که دغدغه های اجتماعی و حتی روانشناختی نویسنده را از میان داستان هایش می توان دید. در گوشه و کنار کشور، آدم های زیادی هستند که با نقصی مادرزادی دنیا آمده اند که تا وقتی هم بزرگ نشوند، کسی از نقص شان خبردار نمی شود. پسرها یا دخترهایی که بعد از سن بلوغ شان به مرور متوجه بیماری جنسیتی شان می شوند و بزرگ ترین مشکل شان در جامعه، خانواده خودشان است. «متولد ماه جغد» داستان زندگی و مشکلات یکی از همین بیمارهاست. روایتی تلخ از زندگی پسری در خانواده یی که بعد از چند دختر پسر می خواستند تا نام پدر خانواده را برای نسل ها بعد نگه دارد و وقتی متوجه بیماری پسرشان می شوند حاضر به پذیرفتن آن نیستند. راوی داستان «اولین ثانیه های صبح پرید» دختری است که ماجرایی عاشقانه با پسرعموی خود داشته که به سرانجامی نرسیده و هر دو بعد از ازدواج شان از یکدیگر خبر ندارند تا اینکه راوی داستان، اتفاقی معشوق قدیمی اش را در خیابان می بیند و می تواند به زور آدرس آنها را پیدا کند. تلاش راوی برای ارتباط برقرار کردن و کمک به زندگی پسرعمویی که معتاد شده و در فقر زندگی می کند به نتیجه یی نمی رسد تا اینکه خبر می رسد بهراد مرده. مرد خیانت می کند، زن می فهمد، مرد و زن دعوایشان می شود، مرد در عصبانیت میان دعوا زن را می کشد و بعد روح زن به کمک گربه اش، مرد را هم از پا درمی آورد. داستان «ژله توت فرنگی» روایت صحنه دعوای این زن و مرد و جزییات اتفاق های بین آنها در همین میان است. «زخمه بر ساز شنی» داستان آشنایی و بعد جدایی مهندس جاهد و بهار است. بهار دختری که از امریکا به ایران آمده و به خاطر رابطه عاطفی که با مازیار جاهد پیدا می کند، در ایران می ماند. مهندس مانژ اسب سواری می خرد تا بهار را که عاشق سوارکاری است در کنار خود داشته باشد و در این میان مازیار به حضور مردی افغان در نزدیکی ویلا و ارتباط بهار با این مرد- که برایش ساز می زند- حساس می شود و کم کم وسواس فکری اش بهار را خسته می کند تا جایی که تصمیم به قطع رابطه و بازگشت به امریکا می گیرد. این داستان با صحنه تصادف سنگین مازیار جاهد در جاده یی جنگلی شروع می شود و همه اتفاق های داستان فلاش بک های ذهنی مازیار است و دوباره در پایان به همان صحنه یی برمی گردیم که داستان از آنجا شروع شده. «راحله خیس بود» داستان رهایی است؛ داستانی بسیار کوتاه که در فاصله دو پاراگراف، به راحتی حس خوشایند رهایی را در خواننده ایجاد می کند. رهایی راحله این داستان کوتاه با این جملات شروع می شود؛ «زیپ کیف اش را باز کرد، موبایل صورتی را با شست و سبابه بیرون کشید، نگاهش کرد. پوزخند زد. رد ریمل آب شده تا روی لب هایش می رسید. موبایل را آرام رها کرد توی جوی. سوئیچ ماشین را درآورد، آویزان به عروسکی چرکمرد. انگشتان اش را شل کرد، عروسک و سوئیچ در جوی غرق شدند.» «متولد ماه جغد» روایت دغدغه های نویسنده درباره طبقه های مختلف جامعه است که می توان از خواندن داستان های آن لذت برد. 

ثبت نظر درباره این نقد
عضویت در خبرنامه