گروه انتشاراتی ققنوس | مجاورت زمان و زبان در سال بلوا: سایت آینه ها
 

مجاورت زمان و زبان در سال بلوا: سایت آینه ها

حضور نگرش نو و مدرن و تلفیق منطقی با وضعیت اجتماعی در انعکاس حقیقت نمائی رمان بر بستر تکنیک جدید، سال بلوا را در زمره رمان های موفق معاصر قرار داده است. 
وجود دو جریان موازی که البته در پی هم داستان را به پیش می برند، و در حقیقت نوعی ویژگی داستان در داستان بوده، در عین ارتباط شان با هم، خود بر ارزش تکنیکی داستان افزوده است. به عبارت دقیق تر، معروفی رمان سال بلوا را می توانست در دو داستان با دو ویژگی کاملا متمایز، هم به لحاظ ساختار ارائه زبان شناختی آن و هم به لحاظ تم گسترش یابنده آن، ارائه دهد. زیرا روایت هائی که شب های اول و سوم و پنجم و هفتم را یگانه می کند و بر بستر درون مایه واحدی تشخص می بخشد، برون فکنی های نوشا است. روایت گر عاشقی که رابطه پنهان- آشکار وی با حسینا، دیگر شخصیت افسانه ئی رمان، محور شکل گیری و گسترش داستان است. و روایت های دوم و چهارم و ششم به ترسیم حوادث اجتماعی دوران رضا شاه مربوط می شود. درگیری بین نیروهای سرهنگ آذری و سروان خسروی با حسین خان در کافرقلعه، مرکز بسط داستان است. 
دقت در انتخاب عنوان داستان، به قدری با حوادث جاری کتاب منطبق است که تحسین نویسنده را در پی می انگیزد.
شب های اول، سوم، پنجم و هفتم بلوای روان شناختی است. بلوائی که ساختار زبان و موقعیت روان اشخاص داستان را در پروسه ئی از تناقض و درگیری و تفاهم – وحدت اضداد- بر می تاباند. تناقض و درگیری در سطوح بیرونی شخصیت و تفاهم در رؤیا و اعماق تفکر نوشا. توجه نویسنده به مشخصه های اعمال و ژرفای روان نوشا و ساختار شخصیت حسینا، کاربرد عنصر نگرش فرویدی از ناخودآگاه و بی انسجامی آن است. اما یک وجه تمایز این کاربرد، روی کرد دقیق تر و اجتماعی تر برخورد با نگرش فرویدیستی از عنصر ناخودآگاه است. بازتاب آگاهی اشخاص در شب های یادشده- به طور عمده نوشا- از طریق ژرف کاوی رؤیاها و آگاهی آنان و عدم پای بندی به خط مستقیمی که زمان در پیش پای نویسنده ترسیم می کند، زبان شب های فوق را از ساختار کلاسیکش جدا می کند.
نویسنده به ماهیت رؤیاها و آگاهی نوشا که محور کلیه خاطره ها و روی دادهای شب های یاد شده است، از طریق روایت نوشا نه دیالوگ ها و نقل قول های رسمی، امکان برون فکنی می دهد و حیطه پرواز این رؤیا را در همه زمان ها میسر می سازد و این بی زمانی در محدوده زمان، فضای شب های اول و سوم و پنجم و هفتم داستان را در گستره روان شناختی می گسترد که بی مرز است.
اما شب های دوم، چهارم و ششم بلوای جامعه شناختی است. بلوای حیات اجتماعی دوره ئی از زندگی مردم که ترکیبی از رخ دادهای سیاسی و اجتماعی بوده است. بلوائی که حاصل فرهنگ عمومی جامعه بوده و بر آن نیز اثر می گذاشت. بلوائی که در منطقه خاصی رخ می داد اما از ویژگی عام جامعه بود. و نویسنده به انعکاس بحران حیات اجتماعی آن دوره به مفهوم عام خود در حادثه ئی می پرداخت که در کافرقلعه سنگسر اتفاق می افتاد. و زمان را در سال بلوا تضمین می کند. هر چند که هفت شب داستان در دو ساخت جدا و موازی گسترش می یابند.
چهار شب داستان، بازتاب سیالیت روان نوشای عاشق است که به روایت وی داستان را در ساخت یک دستی منسجم می کند. بافت زبان، فضای ترسیم شده و عدم رعایت تسلسل زمان و خاطره در داستان گوئی، چهار شب یاد شده را از وحدت ساختاری برخوردار کرده است. انسجام و وحدت درونی زبان این چهار شب، برتری فرم شناختی خود را نسبت به سه شب از داستان حفظ کرده است که از زاویه دید دانای کل روایت می شود.
روایت سوم شخص همواره عارضه هائی را، هنگامی که نویسنده تسلط همه جانبه در حوزه اشخاص داستان، ذهنیات آنان و اتمسفر و پیرنگ داستان نداشته باشد، به همراه دارد. و سال بلوا آن جا که از روایت فوق سود می جوید، به چنین عارضه هائی نیز گرفتار می آید. 
شب ششم را نویسنده روایت می کند. در صفحه های 298 و 299 نویسنده تصویری از بحران اجتماعی عمیقی که دامن گستر شده، ارائه می دهد. بی نظمی، بی قانونی، تجاوز و فحشا، گرسنگی و جذام و ... در ادامه بیان وضع موجود، از پل سازی ملکوم می گوید که قصد دارد کوه پیغمبران را به کافرقلعه وصل کند. سپس در همان صفحه ها از زبان ملکوم روایت می کند:
... ما آلمانی ها معتقدیم که عاقبت همه چیز بر خاک می ماند و آدمی می رود. جهان باتلاقی گندیده و مرگ بار است که نباید دست و پا زد، آرام آرام باید زندگی کرد و مرد و رفت. ببینید چه قدر آشغال بر جای گذاشته اند! علت عقب ماندگی و گرسنگی مردم در چیست؟ همه باید متحد شوید، دشمن را بشناسید و بجنگید ... .
چنین روایتی از زبان یکی از شخصیت های داستان که در همان لحظه حضور ندارد و ما گفتار فوق را نه از زبان وی، بل که از زبان نویسنده می شنویم، از جمله عارضه ئی است که نقص فضای داستانی را برمی تاباند.
نویسنده نگرش و ذهنیت خود را به جای دیدگاه و نحوه نگرش ملکوم می نشاند و خواننده از سیر طبیعی داستان و قرار گرفتن در فضای صمیمی آن باز می ماند. به دلیل این که سنگینی شعار و اندیشه نویسنده را در ذهن خود احساس می کند.
سال بلوا میدان حضور دو روند موازی فرم داستانی به لحاظ زبان، فضا، تکنیک روایت و درون مایه است. این داستان در عین پیوستگی خود در سطح به لحاظ تم، از دو ساخت فوق تبعیت می کند.    
 

آینه ها 37 صفحه نقد

ثبت نظر درباره این نقد
عضویت در خبرنامه