گروه انتشاراتی ققنوس | قصه آدمها را می نویسم تا عبرت بگیریم:گفت و گو با نازی صفوی -همشهری
 

قصه آدمها را می نویسم تا عبرت بگیریم:گفت و گو با نازی صفوی -همشهری

ویژه همشهری (امارات متحده ) 

نازی صفوی فکرش را هم نمی کرد که روزی کتابش را به نشر ققنوس خواهد سپرد تا ایرانیان بسیاری در سراسر دنیا با غصه های شخیتهای داستان بگریند و از خنده هاشان شاد شوند اما حالا کتابش به زبان انگلیسی ترجمه شده و در اختیار علاقمندان قرار گرفته است.

نویسنده دالان بهشت شبهایی که تا صبح دفترهای صد برگ را پر می کرد شاید فکرش را هم نمی کرد که روزی اینها را به نشر ققنوس خواد سپرد تا ایرانیان بسیاری در سراسر دنیا با غصه های شخصیت های داستان بگریند و از خنده هایشان شاد شوند. حالا هم که با ترجمه کتاب به زبان انگلیسی به تعداد خوانندگانش افزوده شده است . برای او مهم نیست که منتقدان اثرش را در زمره کتابهای عامه پسند یا بازاری به حساب آورند مهم انسانهایی هستند که کلماتش پلی بین او و آنها ساخته است نازی صفوی این روزها منتظر ایمیل ها و نامه های خوانندگان انگلیسی زبانش هست و اشک شوقش به خاطر این دوستی هاست.
 
 
موضوع گفت وگو را که می دانید؟
بله ادبیات عامه پسند و گلایه ام این است که چرا از این لفظ برای کم ارزش کردن این نوع ادبیات استفاده می شود. یا طوری مطرح شده است که این لفظ چنین معنایی را تداعی می کند.
 
 
آیا تا بحال از سوی منتقدان برخورد خاصی در مورد کتابتان صورت گرفته است؟
من چون خودم را نویسنده نمی دانم از واکنش و برخوردهای بد منتقدان و اهل ادبیات دلخور نمی شوم. از سویی متوجه شده ام که خیلی از منتقدان کتابها را یکبار هم نمی خوانند و بعد نقدش می کنند. یکبار در جلسه ای که برای نقد کتابم دعوت شده بودم خانم منتقدی که مرا نمی شناخت کنارم نشست و گفت من 10 صفحه از اول و وسط و آخر کتاب را خوانده ام و قرار است نقدش کنم.
 
 
چرا خودتان را نویسنده نمی دانید؟
دلم نمی خواهد حس نوشتن را از دست بدهم
 
 
چه ربطی دارد؟
من بطور شهودی می نویسم این کار راهم یک شغل نمی دانم تا مجبور باشم هر روز مثلا پنج صفحه بنویسم قط وقتهایی که حس می کنم حرفی هست که باید آن را به همه بگویم می نویسم. اگر من احساس کنم نویسنده هستم، بعد از مدتی برای حفظ موقعیتی که بدست آورده ام به جای رجوع به قلبم فقط برای دور شدن از این فضا خواهم نوشت و من این را دوست ندارم.
 
 
وقتی تنها هستید در درونتان آیا خود را نویسنده می دانید؟
در درونم فکر می کنم با نوشتن می توانم با مردم ارتباط برقرار کنم.
 
 
شما رمان سووشون را خوانده اید؟ فکر می کنید تفاوت آن کتاب با اثر شما چیست؟
در نوع نگاه نویسندگان آن ها . ما هر کدام زندگی را یکجور می بینیم همین تفاوت تمام آدمها در نوع نگاه آنها به زندگی است. این شامل حال نویسندگان هم می شود.
 
 
اما سووشو در طول 40 سال به چاپ چهل و چندم رسیده است.
این می تواند نشان دهد که یک نگاه چقدر توانسته دقیق و هوشیارانه و تیزبین باشد که بعد از این همه سال هنوز حرف برای گفتن دارد در عین حال اینجا به نظر شما بحث پرفروش بودن و یا تجدید چاپ می توان مطرح کرد یا نه؟
 
 
خوانندگان کتابهایتان از چه طیفی هستند؟
من از نوجوانان 13 ساله نامه داشتم تا 86 سال و از تمام قشرهای جامعه – تحصیلکرده، دانشجو، محصل، خانه دار و حتی کاسب. مقیم داخل یا خارج کشور. حتی کسانی که سالهاست از ایران دور هستند وقتی کسی بعد از 40 سال دوری از ایران برایم نامه می نویسد و تشکر می کند که با این کتاب گریه کردم یا خندیده و آنقدر برایش شیرین یا تآثیرگذار بوده که از یک کشور دور بعد از این همه سال به هر سختی هست شماره تلفن من را پیدا می کند که صحبت یا تشکر کند شما اگر باشید چه احساسی خواهید داشت از اینکه با عام مردم ارتباط پیدا کرده اید؟ غیر از شوق می شود به حس دیگری دست یافت؟
 
 
فکر می کنید چرا برخی از نویسندگان کتابهای خانوادگی را جدی نمی گیرند؟ برخورد درست از نظر شما چیست؟
نویسندگاه ما به جای اینکه از کنار این کتابها بی توجه رد شوند با جدی گرفتن آنها و نویسندگان این کتابها به رشد آنها کمک می کنند. این سبب می شود سطح این جور کتابها هم بالا برود و در عین حال خوانندگان خاص خود را از دست ندهند.
 
 
برخورد جامه مطبوعاتی با شما و اثرتان چطور بوده است؟
شما اولین خبرنگاری هستید که از حضورتان ناراحت نیستم
 
 
پس قبلا هم همکاران من به سراغ شما آمده اند؟
بله زیاد اما به جای بحث جدی از رنگ و غذای مورد علاقه ام می پرسیدند. خیلی هاشان می خواستند بدانند که دالان بهشت زندگی خودم بوده است؟ یا می پرسیدند که تا به حال عاشق شده ام؟ من نمی دانم اینجور چیزها به چه درد خوانندگان می خورد.
 
 
خیلی ها دوست دارند بدانند
شما اولین خبرنگاری هستید که از دستمزد کتابم نپرسیدید.
 
 
از کجا می دانید که نمی خواهم بپرسم
شما لااقل نپرسیدید یا بحث های دیگری هم مطرح کردید؟ یکی از دلایل انزوای من هم همین حرف و بحث هاست. فرقی هم نمی کند همه جا هست حتی در جمع های فامیلی، با اغلب زنها هم حرفی برای گفتن ندارم. آنجا یکجور دنبال حرف و حدیث هستند. در محیط کار هم یکجور دیگر حرف و بحث . اگر به دنیال راهگشایی یا ارتقای فکر باشد خوب است و گرنه اتلاف وقت است.
 
 
زنهای رمان دالان بهشت زنهایی کاملا معمولی بودند که تنها با وجود یک مرد هویت داشتند. آنها هم که مردی نداشتند به دنبال این سایه سر بودند الگوی شما از زن ایرانی این است؟
نه اما اگر شعار بدهیم و بگوییم اینجور بودن بد است که فایده ندارد. باید قصه این آدم را نوشت تا شاید عبرت بگیرند.
 
 
راستی دالان بهشت چطور ترجمه شد؟
دکتر مسعود جامع الصنایع که حدود 30 سال است که در آمریکا ساکن هستند کتاب را به طور اتفاقی خوانده بودند. بعد با من تماس گرفتند و گفتند که تصمیم دارند کتاب را ترجمه کنند. زحمت فوق العاده ای کشیدند از سال 2001 تا امسال که کتاب  در آمریکا چاپ شد. سال قبل قرار بود آژانس ایتالیایی این کار را انجام دهد ولی از قرار با ایشان به توافق نرسیدند که به هر حال امسال این کار انجام شد.
 
 
دالان بهشت در یک محیط کاملا ایرانی می گذرد چطور ممکن است برای یک خارجی نا آشنا با فرهنگ ما جذاب باشد؟
تمام انسانهای روی زمین صرفنظر از رنگ و نژاد و ملیت و فرهنگ احساسات مشترکی دارند که مرز نمی شناسد. اگر قرار بود که به صرف بومی بودن یک اثر در جای دیگری از دنیا مخاطب نداشته باشد فکر می کنید این همه کتاب از زبانهای مختلف در کشورهای دنیا ترجمه می شد.
 
 
آیا کتاب به زبان دیگری غیر از انگلیسی هم ترجمه شده است؟
هنوز خیر
 
 
سال گذشته که شما را دیدم قرار بود از روی این کتاب هم در ایران و هم در آمریکا فیلیمی ساخته شود و حتی خودتان مشغول نوشتن فیلمنامه آن برای صدا و سیما بودید آیا این کار انجام شد؟
در ایران که متاسفانه به همان دلیل همیشگی که عدم پشتکار خود من است هنوز این اتفاق نیفتاده است در آمریکا هم خود آقای جامع الصنایع چنین علاقه ای دارند که بهر حال تا حالا وقتشان صرف ترجمه و ویراستاری و تلاش برای چاپ کتاب شده است. بعد از این نمی دانم.
 
 
از اینکه کتاب اینهمه خواننده پیدا کرده است چه احساسی دارید؟
حس خوبیست. احساس فوق العاده ای است که بدانی با اینهمه انسان در سنین مختلف، طبقات اجتماعی مختلف، و جاهای مختلف دنیا  ارتباط برقرار کرده ای.
 
 

 

 

 

ثبت نظر درباره این نقد
عضویت در خبرنامه