گروه انتشاراتی ققنوس | فارغ از دغدغه‌های پژوهشی
 

فارغ از دغدغه‌های پژوهشی

گزارشی از برنامه نقد کتاب «نتایج انقلاب ایران»، که در ایام دهه فجر در فرهنگسرای بهمن برگزار شد 

روزنامه همشهری

فراز و نشیب روزهای انقلاب اسلامی ایران را پشت سر گذاردیم. انقلابی که سرآغاز تحولی بزرگ است. تحولی فراتر از نام خویش و عظیم‌تر از عصر خویش. انقلابی که در عصر فراموشی ارزش‌های والای انسانی و در دوران به اصطلاح شکوفایی اقتصادی ناشی از قیمت نفت که برای پادشاه مستبد ایران، نام و آوازه‌ا‌ی کاذب، اما جهانی به ارمغان آورده بود تا او مستانه و مغرور «آواز تمدن بزرگ» را سر دهد. به وقوع پیوست. جریان تافنده و شتابانی که اساس نظام شاهنشاهی را به چالش و مبارزه فراخواند و در ارکان جاهلیت مدرن شکاف ایجاد کرد. 
بدیهی است انقلابی که چنین اثرات گسترده، بنیانی و ماندگار در پی داشته است، دارای ویژگی‌های مخصوص به خودش است که هم خودی‌ها و یاران انقلاب در پس شناخت آن هستند و هم غیرخودی‌ها و دشمنان انقلاب. اینان در پی شناخت ویژگی‌های انقلاب هستند تا بتوانند پاسدار و تعمیق‌دهنده انقلاب و ارزش‌های آن باشند و آنان در پی شناختند تا بتوانند راه‌های نفوذ در این انقلاب را بیابند و با ایجاد انحراف در آن از تاثیراتش در امان مانند. 
تالیف و نگارش کتاب‌های گوناگون داخلی و خارجی در این زمینه وظیفه کارشناسان و ناقدان تاریخ معاصر و انقلاب اسلامی را به عنوان اصلاح‌کننده، راهنما و آشکارکننده حقایق، دوچندان کرده است تا با هوشیاری و جزیی‌نگری، به آشکارسازی حقایق و در صورت لزوم به رسواسازی آنان که با کلی‌نگری و قصه‌بافی سعی در تحریف تاریخ ملت سرافراز دارند، بپردازند. 
کتاب «نتایج انقلاب ایران» که به بررسی و نقد آن می‌پردازیم، از طرف یکی از روزنامه‌نگاران سکولاریست آمریکایی درباره جامعه ایرانی بعد از انقلاب اسلامی تالیف شده است. سکولاریسم در معنای مخالفت با شرعیات و موضوعات و مطالب دینی، تبلیغ روح دنیاداری، طرفداری از اصول دنیوی و مادی و غیرمعنوی و غیرمذهبی است. این اصطلاح از ریشه سکولار به معنی غیرروحانی و مخالف شرعیات است. 
سکولاریست‌ها پیوسته قصد دارند که خود و جامعه را دنیوی و غیرروحانی بکنند. از قید مذهب و روحانیت برهانند، از عالم معنویات خارج شوند و دنیاپرستی پیشه کنند و به تمتع از دنیا و برخورداری از مواهب مادی بپردازند. 
سکولاریست‌ها، گرچه وجود خدا را انکار نمی‌کنند و مذهب را نفی نمی‌کنند، اما به هر حال دوستدار حضور گسترده مذهب در جامعه نیستند و در مقابل بی‌دینان و غیرمذهبی‌ها عقیده به تساهل و تسامح دارند و دین را از حکومت جدا می‌دانند. 
کتاب «نتایج انقلاب ایران» در راستای چنین تفکرات روشنفکری غیردینی به جامعه ایرانی می‌نگرد. زاویه دید او به کشور ما با دلسوزی و ترحم به نیروهای غیرمذهبی، اعم از ملی‌گراها و چپ‌گراها و فقط به این خاطر است که جامعه مذهبی ما همه آنان را که دنیاداری را تبلیغ می‌کردند منزوی کرده است. نویسنده در قسمت‌های مختلف از کتابش، نوید می‌دهد که به اصطلاح خودش «فرآیند مدرن‌سازی» در دین گسترش خواهد یافت و روز به روز شتاب خواهد گرفت و نظام حکومتی ایران به ضعف خواهد گرایید و غرب خواهد توانست دوباره به همه ابعاد زندگی مردم مسلمان ایران تسلط پیدا کند. وی در ص 135 از کتابش می‌نویسد؛ «تجربه گسستن از غرب، این عقیده را که گرایش به امپریالیست‌های غربی مسبب همه مشکلات است. تضعیف کرده است و حتی کسانی که دارای تحصیلات روحانی هستند، به طور فزاینده‌ای در جهت شک کردن در گفته و عملکرد روحانیون برجسته سیاسی میل می‌کنند و این اعتقاد را که حکومت اسلامی مشکلات انسانی و اجتماعی را حل کند، به شدت سست کرده است. شاید عقاید سکولار در ایران، از هر جای دیگری قوی‌تر باشد.» (ص 135 و 136) 
این حرف‌ها که به عنوان نتیجه‌گیری در صفحات پایانی کتاب آمده، نشان می‌دهد که نویسنده آمریکایی کتاب، با چشم‌پوشی از واقعیت‌های ایران، فعالیت گروه اندکی از سکولارهای داخلی را در همه جهات زندگی ما ایرانیان دخالت می‌دهد. در حالی که مردم مسلمان ایران، همه ساله حداقل در ایام عزاداری و یا اعیاد مذهبی در گروه‌های میلیونی برای سراسر جهان پیام می‌فرستند و بارها ثابت کرده‌اند از حکومت دینی که قرن‌ها در آرزوی آن بوده‌اند، دست برنخواهند داشت. 
در اینجا جا دارد، یادی از «علامه محمدتقی جعفری» نماییم و سخنی از ایشان را در واقع جوابی برای نویسنده این کتاب تلقی نماییم. علامه جعفری تبریزی در کتاب «حذف دین از زندگی» می‌فرماید: «اگر بپذیریم که معمولاً سیاست‌ها و سیاستمداران همان طور که همگان متوجه شده‌اند، به تنظیم و ترتیب متغیرها می‌پردازند و انسان با داشتن نهادها و قوای ثابت نمی‌تواند در همان لباسی که سیاستمدار برای او دوخته است، خلاصه شود، لازم و ضروری است که در هر زمان در همه جوامع، سیاستمدار یا سیاستمداران، با مقام معنوی و روحانی جامعه با کمال خلوص هماهنگ شده و جامعه را به سوی بهترین هدف‌ها توجیه کنند.» (ص 76) 
هرچند که کتاب «نتایج انقلاب ایران» هرگز اثری کلاسیک به حساب نمی‌آید، اما جای دارد تا با بررسی آن سوالی بی‌جواب نماند تا عده‌ای با داستان‌بافی، سعی در تحریف انقلاب مردم ایران ننمایند. 
مسعود کرمیان؛ محقق و کارشناس حوزه انقلاب اسلامی در برنامه نقد این کتاب که در تالار مبارک فرهنگسرای بهمن برگزار شد، در معرفی نویسنده و آثار وی گفت: نیکی کدی، استاد تاریخ در دانشگاه کالیفرنیا و ساکن ایالت لوس‌آنجلس آمریکا است. او متولد سال 1930 بوده و در سال 1955 دکترای خود را در رشته تاریخ خاورمیانه از دانشگاه کالیفرنیا اخذ کرده است. او که بورسیه بنیاد راکفلر بوده، بارها به ایران مسافرت داشته و ایران قبل انقلاب و نیز بعد از انقلاب را دیده است. 
در ابتدای نشست معاون فرهنگی فرهنگسرای انقلاب، با اشاره به علاقه‌مندی نویسنده کتاب به موضوعات ایران از جمله، سیاست، تاریخ و اجتماع آن از دوره قاجار تا عصر حاضر، درباره آثار وی که بیشتر در خصوص ایران و دنیای اسلام است، گفت: نخستین اثر وی در خصوص نهضت تنباکو در عصر ناصری است. وی تاکنون کتاب‌های مذهب و شورش، ریشه‌های انقلاب ایران با همکاری یان ریچارد، مجموعه مقالات «ایران-دین-سیاست»، ایران در دوران قاجار و برآمدن رضاخان، انقلاب ایران و جمهوری اسلامی، یک پاسخ سیاسی به امپریالیسم و مکتوبات مذهبی و سیاسی سیدجمال‌الدین اسدآبادی را به تحریر درآورده است که تاکنون به فارسی ترجمه شده‌اند و کتاب‌های مناظره در خصوص انقلاب، انقلاب ایران و جهان اسلام، تشیع و اعتراض اجتماعی، مذهب و سیاست در ایران، شیعه‌گری از آرامش تا به انقلاب و سوالات درباره ایران، از تالیفات وی است که به فارسی ترجمه نشده است. 
این کارشناس حوزه انقلاب اسلامی، با اشاره به این که نویسنده کتاب، هرچند به عوامل اقتصادی در تحلیل از انقلابات تاکید داشته است، ولی با پیروزی انقلاب اسلامی به بررسی نقش عوامل فرهنگی به ویژه تاثیر فرنگ شیعه در پیدایش انقلاب ایران پرداخته است، ادامه داد: او معتقد است در انقلاب اسلامی، عوامل فرهنگی در رشد ایدئولوژی انقلاب و تقویت زمینه‌های فکری ایدئولوژیک آن نقش بسزایی داشته است و پیوسته در آثار خود می‌کوشد تا به ریشه‌های تفکر و نمادهای اسلام شیعی طی دو قرن اخیر و تاثیرات آن بر وقوع انقلاب اسلامی بپردازد و در همین حال بر نقش مهم جامعه سنتی به ویژه بر نقش علمای شیعه، نهاد مرجعیت، بازار، نهادهای جامعه مدنی جدید (جنبش‌های دانشجویی و کارگری) در شکل‌گیری انقلاب تاکید دارد. وی ریشه‌های قدرت علمای شیعه را در موقعیت اجتماعی، سیاسی آنان و همچنین استقلال مرجعیت شیعه از حاکمان سیاسی و نظامی جامعه می‌داند. 
کدی، ضمن بررسی نقش ایدئولوژی، مذهب شیعه و رهبری در انقلاب ایران، محور تحلیل خود از زمینه‌های اجتماعی انقلاب اسلامی را بر نقش مهم جامعه مدنی جدید مانند تشکل‌های دانشجویی و اتحادیه‌های کارگران گذاشته و کمتر به جامعه مدنی سنتی مرکب از علمای شیعه، نهاد مرجعیت و بازار می‌پردازد و سعی دارد تا نقش گروه اخیر را کم‌رنگ‌تر کند. 
وی با بررسی تاریخی قدرت و نقش علمای شیعه و نهاد مرجعیت در تاریخ اجتماعی سیاسی ایران، معتقد است که استقلال و قدرت علمای شیعه در مقایسه با همتایان سنی خود پس از صفویه در ایران رو به فزونی گذاشته است. 
او ادامه داد: از نظر کدی، تمرکز قدرت در ایران طی قرون 18 و 19 در مقایسه با دولت‌های عثمانی و مصر به خارج بود. علمای بزرگ از حیطه قدرت دولت‌های ایران طی قرن 19 و 20 خارج بودند و استقلال اقتصادی آن‌ها به دلیل استفاده از منابعی چون موقوفات و مالیات‌های اسلامی مانند خمس و ذکات و همچنین تعدد مرجعیت و نفی زمامداران دنیوی بوده است. 
کدی در نظرات خود پیوندهای دیرین اقشار جامعه با علما و نقش این پیوند در جنبش‌های سیاسی این دو قرن را مورد تاکید قرار می‌دهد و معتقد است که علی‌رغم نوسازی اقتصادی و اجتماعی در قرن بیستم بازار خصوصیات سنتی خود را در بسیاری از موارد حفظ کرد و به عنوان کانون اصلی حرکت‌های ضدرژیم باقی ماند. 
نیکی کدی، در کتاب ایران و جهان اسلام به تشریح و تاثیر انقلاب اسلامی ایران در جهان اسلام و کشورهای مسلمان می‌پردازد. وی ضمن توضیح مفهوم انقلاب و عوامل بروز آن در هر کشور، می‌پرسد آیا تاریخ انقلابات را می‌توان از پیش تعیین کرد یا این که بروز انقلاب در برهه‌ای از زمان اجتناب‌ناپذیر است؟ 
کدی، در کتاب مذکور به بررسی و معرفی نهضت‌های اسلامی و مکاتب فکری مختلفی که در کشورهای مسلمان پس از پیروزی انقلاب اسلامی پدیده آمده، پرداخته است، کدی ضمن بررسی ریشه‌های انقلاب ایران، سعی در پاسخگویی به این سوال دارد که چرا در طول تاریخ، ایران همواره کشوری انقلابی و مبارز بوده است. وی معتقد است که فرهنگ و ایدئولوژی خاص ایران و موقعیت به خصوص این کشور، سبب این امر بوده است. وی در این خصوص مقایسه‌ای تطبیقی از انقلاب ایران و سایر انقلاب‌های جهان ارایه می‌دهد. 
نویسنده مهم‌ترین اثر خود را درباره انقلاب بهمن 1357 با عنوان ریشه‌های انقلاب به نشر رسانده و با اضافه کردن سه فصل جدید، مجدداً آن را با عنوان جدید «ایران مدرن، ریشه‌ها و نتایج انقلاب» به چاپ رسانده است و در ایران فقط همان سه فصل و با عنوان «نتایج انقلاب ایران» چاپ شده است. او در کتاب خود، وضعیت ایران را تا زمان حاضر مورد بررسی قرار داده است و به تحلیل تغییرات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی نیم قرن اخیر ایران می‌پردازد و در فصول جدید به وقایعی مانند جنگ ایران، عراق و جنگ خلیج فارس می‌پردازد. خانم کدی در حال حاضر 75 ساله و ساکن لوس‌آنجلس است. 
دکتر شهریار زرشناس، استاد دانشگاه و نویسنده حوزه انقلاب اسلامی نیز که در برنامه نقد این کتاب شرکت داشت، گفت: «کتاب نتایج انقلاب ایران که در سال 2003 میلادی منتشر شده، در واقع سه فصل پایانی کتاب ریشه‌های انقلاب ایران است که در سال 1991 منتشر شده و کتاب جداگانه‌ای نیست. این کتاب به ارزیابی دستاوردهای انقلاب اسلامی ایران پرداخته است و مواردی را که مدرنیسم‌ها از جمله توسعه اجتماعی، نقش زنان، حقوق کودکان، گسترش آزادی‌های اجتماعی و وضعیت اقتصادی را مبنا می‌گیرند، مورد ارزیابی قرار داده است. 
این استاد دانشگاه با اشاره به این که نویسنده کتاب با معیارهای استاندارد اقتصاد جهانی این موارد را سنجیده است، به دیدگاه کاملاً سکولاریستی کتاب اشاره کرد و گفت: کتاب نظر مثبتی به جریان انقلاب و پدیده انقلاب اسلامی در ایران ندارد و در بررسی حوادث بعد از خرداد 76 هم بیشتر جانب سکولارها را می‌گیرد و در پایان کتاب نیز اظهار می‌کند که چشم‌انداز انقلاب سکولار در ایران از هم‌اکنون تدریجاً دیده شده است. وی در تمام موارد کتاب، زمانی که سخن از روحانیون، شریعت و احکام اسلامی آورده می‌شود، نظرات منفی ارایه داده و کاملاً از دیدگاه لیبرال دموکرات به بررسی کتاب پرداخته است. از آن طرف نیز، دارای اشتباهات تاریخی فراوانی است و در ذکر حوادث و تاریخ‌ها نیز اشتباه کرده است و هر چند سعی دارد موضع‌گیری جانبدارانه‌ای نکند، اما برخوردها و شیوه نگارش کتاب کاملاً جانبدارانه و مغرضانه است. در حقیقت می‌توان گفت کتاب از دیدگاه لیبرال دموکرات و از موضع سکولاریسم نوشته شده است. 
دکتر شهریار زرشناس، با اشاره به این که کتاب یک گزارش تحلیلی است و ارزش علمی و تئوریک چندانی نیز ندارد، ادامه داد: ساختار اثر مبتنی بر یک نقد واقعی نیست و دارای یک ساختار روایتی، گزارش‌گونه و ژورنالیستی است. در واقع یک گزارش تحلیلی ژورنالیستی است و از شخصی که مدارج علمی و تحصیلات عالیه را یدک می‌کشد، انتظار کار عمیق‌تری بود. این اثر ارزش تحقیقی و تحلیلی چندانی ندارد و در مقایسه با آثار دیگری که ایرانیان داخلی و خارجی در خصوص انقلاب ایران نوشته‌اند، قابل تعمق نیست. 
این استاد دانشگاه با اشاره به اینکه نویسنده کتاب، ارزش انقلاب را به عنوان راهگشا در مقابل مدل سکولاریسم به شکل مدرن به هیچ رو درک نکرده است، گفت: نویسنده کتاب به ظرفیت انقلاب برای جایگزین سازی یک نظام شبه‌مدرن به جای یک نظام انقلاب دینی به هیچ روی توجه نکرده و تمام هم و غم آن به این معطوف بوده است که آیا بالاخره از دل این انقلاب، پروسه سکولاریزاسیون چگونه انجام خواهد شد و به تعبیری انقلاب اسلامی ایران را ادامه حکومت پهلوی عنوان کرده است و می‌خواهد بگوید؛ چشم‌اندازی که هم‌اکنون از این انقلاب می‌بینیم، در نهایت به سکولاریزم منتهی خواهد شد. 
او در وجه داخلی، رویارویی انقلاب با جریان غرب‌زدگی را ندیده است و در وجه خارجی، رسالت تاریخی آن را به عنوان این که انقلاب اسلامی ایران، یک حربه آغازینی برای جریان گشایش افقی معنوی و دینی در تاریخ جهان است، به هیچ رو لحاظ نکرده است و این تعبیر جامع و کاملی نیست. 
در ادامه برنامه، مسعود کرمیان درخصوص محتوای کتاب و تحریف‌های موجود در کتاب به بحث و بررسی پرداخت و گفت: مطالعات نویسنده کتاب ژورنالیستی بوده و حتی در گردآوری مطالب آن، کمترین دقتی را نکرده است؛ به طوری که در صفحه 16 کتاب، مساحت کشور ایران را000/500/1 کیلومتر اعلام کرده، در حالی که مساحت کشور ایران 1648000 کیلومتر مربع است و یا در صفحه 103 در خصوص توافق اولیه رویتر در خصوص احداث بانک ملی و دیگری حقوق جنبی استخراج و استفاده از منابع معدنی، می‌نویسد: «استخراج معدنی به زودی متوقف شد و حقوق مدنی به دولت ایران برگردانده شد، لیکن بانک مورد نظر تحت عنوان بانک سلطنتی پارس افتتاح شد.» و این نشان‌دهنده اوج بی‌اطلاعی مولف است، زیرا امتیازی که به رویتر داده شد، تاسیس بانک شاهی بود که به عنوان بانک شاهنشاهی آغاز به کارکرد و تا سالهای 1311 نیز به فعالیت خود ادامه داد. این بانک سلطنتی پارس قطعاً از اختراعات خانم کدی است. 
نویسنده در خصوص وقایع مشروطیت و به توپ بستن مجلس توسط محمدعلی شاه در صفحه 123 می‌نویسد: 
«بسیاری از رهبران مشهور ملی و بخصوص کسانی را که افکار مترقی‌تری داشتند، دستگیر و اعدام نمودند، خطیب رادیکال جمال‌الدین اصفهانی، ملک‌المتکلمین و میرزا جهانگیرخان سردبیر روزنامه صور اسرافیل. نویسنده کتاب می‌گوید که دو نفر آخر پیوندهای ازلی و بابی داشتند و همگی جزو کشته‌شدگان بودند، معلوم نیست که مولف به استناد چه مدرکی، چنین اتهامی را به این دو شهید بزرگوار مشروطیت منتسب می‌کند، حال آن که تاکنون حتی یک مدرک در خصوص منسوب بودن ملک‌المتکلمین و جهانگیرخان صور اسرافیل به ازلی بودن و یا بابی بودن به دست نیامده است. کرمیان ادامه داد: نویسنده در متن کتاب بارها و به طور عمدی از سیدجمال‌الدین اسدآبادی به عنوان افغانی یاد می‌کند و این نیازی به توضیح ندارد که سیدجمال متعلق به روستای ایرانی و ترک زبان اسدآباد واقع در نزدیکی همدان بوده است، ولی نویسنده کتاب به راحتی از کنار این جعل تاریخی می‌گذرد و حتی بر آن صحه می‌گذارد. 
در صفحه 290 کتاب اشاره می‌کند که سیدعبدا... بهبهانی به نفع انگلیس فعالیت می‌کرد و از آنها پول دریافت می‌کرد، ولی منبع خبری خود را بیان نمی‌کند که از کجا به چنین سندی دست یافته است و مشارکت او را در انقلاب مشروطیت بخشی از سیاست طرفداری از انگلیس می‌داند. 
این کارشناس حوزه انقلاب اسلامی با تعجب از علت سکوت مطلعین و محققان در خصوص موارد مطرح شده در این کتاب ادامه داد: نویسنده کتاب در صفحه 294 ادعا می‌کند که اقدامات رضاخان در خصوص کشف حجاب با استقبال نویسندگان مواجه شد، ولی نامی از آن نویسندگان خیالی نمی‌برد. در صفحه 300 کتاب ادعا می‌کند که آیت‌ا... کاشانی به سقوط دولت ملی دکتر مصدق کمک کرد، ولی باز هم از ارایه مدارکی که این موضوع را تایید کند، خودداری می‌کند. 
نویسنده کتاب در صفحه 23 کتاب نتایج انقلاب ایران، بحث‌انگیزترین و محوری‌ترین مسائل اجتماعی را مربوط به زنان می‌داند و ادعا می‌کند زنانی که از اصلاحات دوران پهلوی بهره‌مند بودند، هم‌اکنون از آن محروم شده‌اند، ولی نمی‌نویسد کدام اصلاحات در دوران پهلوی بوده است که هم‌اکنون از خانم‌های محترم سلب شده است. 
نیکی کدی آمریکایی در صفحه 46 کتاب تحریف بزرگی می‌کند و می‌نویسد یک رزم‌ناو آمریکایی، هواپیمای مسافربری ایران را به اشتباه (تاکید می‌کند!)، مورد هدف قرار می‌دهد و آن را سرنگون می‌کند. هرچند که خود در ادامه می‌گوید با توجه به اطلاعات در دسترس، ناخدا با بی‌پروایی، هواپیما را مورد هدف قرار داده و سرنگون کرده است که 290 نفر سرنشین آن کشته شدند، که باز هم در اینجا سعی می‌کند که با آوردن کلمه اشتباه، زمینه‌ای برای تبرئه این جنایت بزرگ در ذهن خواننده ایجاد کند. 
نویسنده کتاب در صفحه 61 کتاب ماجرای انفجار مرکز یهودیان در بوئنوس آیرس پایتخت آرژانتین را به پیش می‌کشد و حال جالب است که قاضی این پرونده که ایران را متهم کرد، هم اکنون به اتهام گرفتن رشوه از یهودیان به علت متهم کردن ایران در حال محاکه است. 
نویسنده در صفحه 141، محمدرضا پهلوی را آلت دست آمریکا نمی‌داند و تنها اعتقاد دارد که او به جهت حفظ منافع ایران با آمریکا همراهی می‌کرد، حال آنکه محمدرضا پهلوی و حتی نزدیک‌ترین یاران وی، بارها در خاطرات خود بر سرسپردگی‌شان به آمریکا تاکید کرده‌اند و شخصی مثل علم، این موضوع را بارها در خاطرات خود آورده و به آن اصرار کرده است. 
مرحوم عبدالهادی حائری‌یزدی، نوه دختری شیخ عبدالکریم حائری بنیانگذار حوزه علمیه قم در کتاب خاطرات خود می‌نویسد: «در یکی از روزهایی که در دانشگاه لندن به مدرسه پژوهش‌های مشرقی و آفریقایی رفته بودم، ناگهان خانمی به نام مرا صدا زد و خود را نیکی کدی معرفی کرد و من یادم آمد این همان استاد پرآوازه‌ای است که به همان اندازه آوازه‌اش، مغزش تهی از دانش است و کارهایش را بیشتر از طریق استثمار دانشجویانش انجام می‌دهد. ترجمه اسناد و نوشته‌های عربی، ترکی، فارسی به انگلیسی از جمله کارهای بهره‌کشانه وی از دانشجویان است و گاه گاهی دم به تله داده است که یک نمونه آن در مورد سیدجمال‌الدین اسدآبادی است که می‌نویسد: شیخ مرتضی انصاری، اجازه اجتهاد را هنگامی که سیدجمال کودکی بیش نبود، به او داد. حال اینکه از لحاظ فاصله زمانی، فاصله زیادی بین شیخ مرتضی انصاری و سیدجمال می‌باشد. وانگهی شیخ مرتضی به پدر سیدجمال اجازه اجتهاد داد و نه به خود او،... و معلوم می‌شود که او درک این را نداشته تا بفهمد معنی اجازه اجتهاد چیست و با گذشتن از چه مراحلی به دست می‌آید تا جایی که شیخ مرتضی انصاری آماده شود و آن را صادر کند، به هر حال من نقدی بر نوشته‌های ایشان ارایه کردم که چاپ شد. نکته شگفتی‌برانگیز نامه خانم کدی و هشدار وی به مدیر مجله چاپ کننده متن اینجانب این بوده است که نویسنده یک استاد رسمی و قطعی دانشگاه نیست و شغل وی در دانشگاه موقتی است. آشکار است که این خانم استاد پرآوازه، ولی تهی از دانش، حتی زحمت تحقیق به خود را نداد تا پیرامون من اندکی تحقیق کند،...» 
دکتر شهریار زرشناس، استاد دانشگاه نیز در پاسخ به این سوال که مستشرقین از پرداختن به ایران و انقلاب اسلامی، چه اهدافی را دنبال می‌کنند، گفت: علت این توجه را باید در مسیر همان حرکت استیلاجویانه تمدن مدرن قرار داد که در واقع تاریخ ما را به ماده‌ای برای صورت تفکری و تمدنی خود تبدیل می‌سازد و این مساله نیاز به آن دارد تا تاریخ ما را آن گونه که خود می‌بینند و می‌خواهند بازخوانی کنند و بنویسند، در این راستا توجه آنها به ممالک شرقی و از جمله ممالک ما در راستای همان سیاست‌های استعماری در واقع موسوم به شرق‌شناسی قرار دارد. اما در خصوص انقلاب ایران، وسعت، ویژگی‌های خاص، پیچیدگی عملکرد، میران تاثیرگذاری، سرعت و نوآوری موجود در آن که در واقع یک انقلاب دینی بود و با شعارها و شعائر سکولاریستی انجام نشد، از جمله دلایلی است که این توجه را به خود معطوف می‌کنند. 
زرشناس ادامه داد: ولیکن در این توجهات آنچه که کمتر دیده می‌شود، آن نگاه عمیق و موشکافانه و یا نگاه غیرمغرضانه است. در اغلب موارد جامعه‌شناسان و سیاستمداران غربی و روزنامه‌نگارانی که به انقلاب ایران می‌پردازند این انقلاب را بر مبنای منشورات تمدن جدید تفسیر می‌کنند و می‌خواهند به نوعی از داخل آن موازین و معیارهای سکولاریستی خود را بیابند. 
این استاد دانشگاه با اشاره به اینکه، طرز تفکر این چنینی؛ سبب عدم فهم و یا بدفهمی انقلاب ایران می‌شود، گفت: چه در روند حرکت انقلاب و چه در مسیر تحولاتی که در آن پیش می‌آید و چه در منطق نیروهای محرک انقلاب و منطق نیروهایی که در واقع این انقلاب را ایجاد و هدایت کردند، به دلیل وسعت و میزان تاثیرگذاری و عمق آن توجهات غربی‌ها به این انقلاب معطوف شده است و بعضاً در خصوص آن آثاری نیز می‌نویسند که خالی از غرض‌ورزی نیست و به نحوی بازخوانی تحریف‌گرایانه تاریخ ایران است. 
شهریار زرشناس در خصوص چرایی انقلاب اسلامی و نتایج انقلاب ایران گفت: انقلاب اسلامی ایران در جامعه‌ای رخ داد که حدود 150 سال و یا بیشتر تجربه غرب‌زدگی شبه‌مدرن را پشت سر گذارده بود. در این تجربه غرب‌زدگی شبه‌مدرن در واقع برای جامعه ما لباسی دوخته شده بود که این لباس با آن سازگاری نداشت و این جامعه هم‌سنخ سرشت زندگی مردم، قومیت، تاریخ و تمدن مردم ایران نبود، بنابراین نوعی تقابل بین سرشت تاریخ ما و آن فورماسیون غرب‌زدگی شبه‌مدرن که این‌ها برای ما ایجاد کرده بودند و آن را اعمال می‌کردند، وجود داشت. این تقابل نهایتاً خودش را برای انقلاب سال 1357 به صورت اعتراض عمده‌ای نشان داد که مجموع نیروهای باقی مانده از تمدن کلاسیک، نیروهای سنت‌گرا در درون جامعه و مجموعه عناصر مربوط به اندیشه دینی که حول روحانیت شیعه جمع شده بودند با هم ائتلافی گسترده تشکیل دادند که با نقد و اعتراض، فورماسیون شبه‌مدرن حاکم را زیر سوال بردند. 
وی ادامه داد: این نقادی با پیروزی از لحاظ سیاسی و درهم شکستن استبداد سیاسی غرب‌زده شبه‌مدرن آغاز شد و فقط برای اینکه درحوزه‌های اقتصادی و اجتماعی تعمیق یابد و به حوزه‌های فرهنگی گسترش یابد، سیر تطوری طولانی و پرحادثه‌ای بعد از انقلاب سال 57 آغاز شد که هنوز هم ادامه دارد. 
وی با اشار به اینکه انقلاب اسلامی اعتراض بلندی بود که علیه فورماسیون استبدادی غرب‌زدگی شبه‌مدرن انجام شد، گفت: انقلاب اسلامی ایران به لحاظ جهانی، حلقه آغازینی بود که گشایشگر افق تازه‌ای از تحولات تاریخی است که سمت و سوی این افق تاریخی، دینی است و سمت و سوی عبور از مرزهای سکولار غربی را دنبال می‌کند. 

 

 

 

ثبت نظر درباره این نقد
عضویت در خبرنامه