گروه انتشاراتی ققنوس | سمفونی مردگان، فضای تاریخی دهه‌های بیست و سی را به تصویر می‌کشد
 

سمفونی مردگان، فضای تاریخی دهه‌های بیست و سی را به تصویر می‌کشد

سایت بی بی سی
جابر اورخانی، تاجر خشکبار در اردبیل، سه پسر؛ یوسف، آیدین و اورهان، و یک دختر – آیدا، دارد. 
تربیت فرزندان در خانواده‌ای سنتی شکل می‌گیرد. پدر زندگی را در پول خلاصه می‌کند. مادر همواره در کنج آشپزخانه است و به تر و خشک کردن بچه‌ها اشتغال دارد. یوسف در جنگ جهانی دوم، زمانی که روسها شمال، و انگلیسی‌ها جنوب کشور را اشغال می‌کنند، در عوالم ده یازده سالگی، ادای چتربازان روسی را درمی‌آورد و با چتر معمولی از بلندی می‌پرد و برای همیشه زمین‌گیر می‌شود. 
اورهان لنگه پدر بار می‌آید اما آیدین که اهل شعر و شاعری و نوشتن و خواندن است طرز فکر کاملا متفاوتی دارد. که هنوز در جامعه شهرستانی آن سالها معمول نیست.
طرز رفتار خانواده، تخم کینه‌ای در دل برادران – آیدین و اورهان، می‌کارد که تا پایان زندگی و پایان داستان ادامه دارد. اورهان و پدر به کمک هم دو بار پیاپی کتابها و نوشته‌های آیدین را به آتش می‌کشند و او را از خانه می‌رانند. 
آیدین در کارخانه چوب‌بری یک ارمنی پاک‌دل به نام میرزایان، به کار می پردازد اما در آنجا نیز راحتش نمی‌گذارند و با کمک «ایاز» پاسبان، امنیه برای دستگیری‌اش می‌فرستند. 
آیدین پنهان می‌شود و دو سال، دور از چشم اغیار، در زیرزمین کلیسایی به ساختن قاب عکس چوبی مشغول می‌شود تا پول گرد آورد و به تهران برود و وارد دانشگاه شود. اما عاشق سورملینا دختر برادر میرزایان می‌شود که مانند او افکار تازه‌ای دارد. 
در این میان آیدا که به مردی تحصیلکرده در آبادان شوهر کرده، خودسوزی می‌کند. آیدین به خانه بازمی‌گردد و در مغازه خشکبار مشغول به کار می‌شود. اورهان نقشه می‌کشد و به او مغز چلچله می‌خوراند و... 
فریدون سه پسر داشت 
«فریدون سه پسر داشت» فضای تاریخی سالهای بعد از انقلاب را به تصویر می‌کشد. مجید امانی، پسر فریدون امانی، سرمایه‌دار و صاحب کارخانه لاستیک‌سازی «بی اف گودریچ» است. 
او سه برادر، ایرج، اسد و سعید و یک خواهر، انسی دارد. هر یک از برادران در گروهی از سازمان‌های سیاسی عضویت و فعالیت دارند. ایرج چپ، سعید عضو سازمان مجاهدین خلق، اسد عضو گروههای اسلامی، و مجید نیز عضو چریکهاست. 
فریدون امانی که در انقلاب، طرفدار شاه بوده و به همین جهت اموالش به آتش کشیده شده، به یاری و پا در میانی اسد، با سران جمهوری اسلامی رابطه برقرار می‌کند و نماینده مجلس می‌شود. 
ایرج به قول راوی الگوی محبوب همه چپ‌های جهان است و هیچ شباهتی به چپ‌های شناخته شده توده‌ای، اکثریتی، اقلیتی ما ندارد و بیشتر دموکرات است. 
او که تا مقطع انقلاب در زندان بوده، پس از انقلاب در زندان اعدام می‌شود. سعید سر از عراق درمی‌آورد و در عملیات فروغ جاویدان به قول روای «مثل یک جرقه آتش در سیاهی شب گم» می‌شود، مجید از کشور می‌گریزد و سر از شوروی و بعد آلمان درمی‌آورد. 
اسد در ایران، در وزارت اطلاعات، در سپاه پاسداران، در ...منصب‌های متعدد دارد و جزو سردمداران رژیم است. 
فریدون امانی که قبل از انقلاب شاه را دارای فره ایزدی می‌دانست، حالا با سران جمهوری اسلامی روابط دارد و از سران هیات مؤتلفه اسلامی است. 
این خانواده پراکنده، تنها به یمن وجود مادر، به شکل خانواده وجود دارد. رمان زندگی این خانواده فرو پاشیده را در سالهای پس از انقلاب تصویر می‌کند. 
داستان از زبان مجید که از جمله مهاجران و تبعیدیانی است که نتوانسته با جامعه میزبان اخت شود و با آن بیامیزد. روایت می‌شود. او سیزده سال پس از مهاجرت و چهار سال زیستن یا بستری بودن در یک آسایشگاه روانی در آلمان، تصمیم به بازگشت گرفته است. با مسئولان ایرانی تماس می‌گیرد و با یک اتومبیل مرسدس بنز به همراه ماموران رژیم راهی ایران می‌شود و... 

 

ثبت نظر درباره این نقد
عضویت در خبرنامه