روزنامه شرق
رنه دکارت (1650 - 1596) عنوان پدر فلسفه جدید را به خود اختصاص داده است. تلاش او در راستای رهایی از سنتهای فلسفی عصر خویش و بنیان نهادن فلسفه به شکل نوین بود. با طرد ارسطوگرایی مدرسی، مرجعیت سنت و اعتبار حواس، دکارت یک نظام بنا نهاد که شامل روش تحقیق، فلسفه مابعدالطبیعه، فیزیک مکانیکی، زیستشناسی و تبیین معرفتالنفس مبتنی بر علم اخلاق بود. از طرفی دکارت بنیانگذار هندسه تحلیلی جدید است که تلفیق هندسه و جبر است. یقین دکارتی نیز طرحی برای مابقی فلسفهاش مهیا کرد.
دکارت در سراسر حیات خویش معتقد به هیئت به هم پیوسته معرفت بود و برای بنا کردن آن تلاش کرد. معرفت برای دکارت با متافیزیک آغاز میشود و شروع متافیزیک نیز با خود بود. از خود به خدا میرسیم و از طریق خدا به معرفت کامل نفس و بدن نائل میشویم. وی یک کاتولیک معتقد بود و با کلیسای روم نیز رابطه خوبی داشت، فلسفهاش نیز تا حدودی هنوز شمایلی مدرسی با خود داشت، اما وی فلسفه را انسانی کرد حتی حرکت متافیزیکیاش را نیز بر اساس مرکزیت انسان بنا نهاد و این بزرگترین انقلاب وی در فلسفه بود. دکارت وقتی سخن از انسان میگوید مقصودش همه وجود آدمی نیست، بلکه فقط انسان را در نظر دارد. بنابراین «انسان» در فلسفه دکارت مترادف «ذهن» به کار میرود. البته همین موضوع ساده انقلاب تمامعیاری در دنیای فلسفه پدید آورد که لابد نه حتماً خود دکارت هم آن را پیشبینی نمیکرد. پس از دکارت فلسفه متوجه باطن انسان شد، به گونهای که حقیقت را در نفس آدمی میجوید که محتمل است آنچه را که میجوید در این طریق نیز نیابد. فلاسفه بعد از دکارت در واقع روانشناسان غیرحرفهای شدهاند. این امر سر در تقسیم ذهن و ماده دارد که از اندیشه دکارت تراویده. او بود که خشت اول این بنا را نهاد؛ فرضیهای که وی در باب جدایی ذهن و ماده مطرح کرد که به نظر میرسد تا قبل او مطرح نشده بود؛ اندیشهای که اثراتی عظیم در پی داشته است.
رنه دکارت در ایران نسبت به دیگر فلاسفه مغربزمین شانس بیشتری داشته است. آکادمیها مجبورند به او بپردازند و اکثر اساتید حداقل حرفی برای زدن درباره وی دارند. آنها معتقدند اگر دکارت را نشناسی نمیتوانی فلسفه جدید غرب را درک کنی و... اما دکارت نیز با اینکه با چنین اقبالی روبهرو است آنچنان مورد توجه واقع نشده. درباره وی چندین کتاب وجود دارد که بیشتر آنها یا صرفاً در تمجید وی نوشته شده یا نقد سرسختانهاش که حالتی جدلی مییابد. ما کمتر شاهد تحلیل و تحقیق درباره آثار وی هستیم. همچنان که این حکم درباره بیشتر فلاسفه صدق دارد دکارت نیز مستثنی از این قاعده حاشیه فلسفی ایران نیست.
تز دکترای مصطفی شهرآیینی که چندی است توسط نشر ققنوس به صورت کتاب منتشر شده «تاملاتی در باب تاملات دکارت» نام دارد. وی با آنکه بنا به گفته رضا داوری دیدی کاملاً انتقادی به دکارت داشته در نوشتار به تحلیل فلسفه وی اکتفا کرده است. نویسنده این اثر چون بسیاری دیگر از افراد، عالم مدرن را مدیون اندیشههای فیلسوفانی نظیر «رنه دکارت» میداند، زیرا وی فلسفه را از حالت انتزاعی خارج کرد و به پویایی رساند. همچنین این نویسنده و مترجم معتقد است اندیشه دکارت و همفکرانش به فلسفه معنا بخشید و آن را از بیثمری رها ساخت. وی با مطالعه چندین اثر درباره دکارت منابع موجود را در کنار تحلیل شخصی خود قرار داده است. وی میکوشد جایگاه روش را در تاملات دکارت نشان داده، تصویری را که از دکارت در ایران وجود دارد اصلاح کند. به اعتقاد شهرآیینی، دکارت در جامعه دانشگاهی ایران بیشتر به عنوان اندیشمندی مابعدالطبیعی شناخته میشود که روش «شک» را در پیش گرفته است، در حالی که اندیشه او محرکی اثرگذار در پیشرفت علوم نوین بود. این کتاب بیشتر بر همین بخش از اندیشه او متمرکز میشود و از همین رو میتوان آن را معرفیکننده وجه تازهای از فلسفه دکارتی دانست. همچنین دکارت را هنگامی میتوان بهخوبی شناخت که اندیشههای وی دکارتی را به ما معرفی میکند که نهتنها دغدغهها و گرایشات و فعالیتهای علمیاش کمتر از تفحصات و موشکافیهای فلسفی او نیست بلکه در اصل هدف او از تفکر فلسفی یافتن راه و روشهایی است که ذهن بتواند با اعتماد بر آنها به پژوهشهای علمی بپردازد. به هر حال اینجا وجه علمی دکارت برجستهتر شده است چراکه هدف او از پرداختن به مابعدالطبیعه، یافتن پایههای یقینی و اصول بدیهی برای گام نهادن در مسیر علم تجربی است. «اصولاً کتاب تاملات برای آن نیست که همه عمر را صرف پژوهش در آن کنیم بلکه تنها باید به یاری آن راه ورود به علوم دیگر را بیاموزیم و این چیزی است که غالباً در مطالعه آثار دکارت مغفول مانده است؛ غفلتی که ویژه ما نیست بلکه در خود غرب نیز- البته به صورت کمرنگتری- وجود دارد.» (ص308) «او به جای فلسفه نظری بیحاصل رایج در عصر خود، طرح فلسفهای علمی را درانداخت که برای آدمیان مفید باشد. به نظر میرسد که دکارت در نظام فکری خود در پی آن بود که به فلسفه سمت و سوی علمی و به علم بینشی فلسفی ببخشد.» (ص309) وی بنا به آنکه تنها امر یقینی را ریاضیات میداند در تمام موارد شک میکند غیر از ریاضیات و چون این امر را امری یقینی دریافت کرده بنا بر این همه علوم را مبتنی بر ماهیات بسیطی میداند که واجد وضوح و بداهت اصول ریاضیاند. این ماهیات بسیط یا حقایق اولیه از راه تاملات عقلی محض بر ما معلوم میشوند. از نظر دکارت کل عالم از ماده واحدی تشکیل شده که از قوانین واحدی نیز تبعیت میکند. تنها خواص این ماده شکل، اندازه و حرکت است. ذات و ساختار عالم ریاضیاتی است. یعنی بر کل هستی قواعد ریاضی حاکم است و عالم بر اساس قواعد ریاضیات بنا شده. حقایق سرمدی ریاضی خود مخلوق خداوند هستند و او ضامن وجود و بقا و صحت آنهاست. خداوند در نفس انسان دانش مربوط به این حقایق ریاضی را قرار داده. از نظر دکارت میتوان همه علوم را به صورت رشته واحدی درآورد که نظم و اندازه (دو مفهوم ریاضی) موضوع اصلی آن باشد. کتاب شهرآیینی با مطرح کردن این امور سعی کرده تحلیلی جدید از دکارت در ایران ارائه دهد. وی دکارت به اصطلاح دانشمند را جایگزین دکارت فیلسوف میکند.