گروه انتشاراتی ققنوس | دو کتاب، دو پیشنهاد: «حالا کی بنفشه می‌کاری؟»: «زمستان با طعم آلبالو» از فرهیختگان
 

دو کتاب، دو پیشنهاد: «حالا کی بنفشه می‌کاری؟»: «زمستان با طعم آلبالو» از فرهیختگان

فرهیختگان

فرشته نوبخت: بسیار پیش می‌آید که بهترین لحظه‌ها را با واژه‌های کتابی بگذرانم؛ آنقدر که از یک‌سوم انتهای کتاب به بعد، طوری آن را بخوانم تا دیرتر تمام شود. 
 
۱- بسیار پیش می‌آید که بهترین لحظه‌ها را با واژه‌های کتابی بگذرانم؛ آنقدر که از یک‌سوم انتهای کتاب به بعد، طوری آن را بخوانم تا دیرتر تمام شود. خیلی هم نمی‌شود برای چنین لذتی دنبال دلیل و برهان بود. حتی اگر ذهنی منتقد و مزاحم بخواهد از لابه‌لای این لذت شخصی نکاتی را بیرون بکشد و مثلا بگوید همه‌چیز سر جای خودش است، ساختار دقیق است. جزئیات بجا و در حد ضرورت است ولی روایت زیادی خطی و ساده است. چه اشکالی دارد یک‌وقت‌هایی سخت نگیریم و به خودمان اجازه بدهیم فقط لذت ببرد؛ از خواندن یا گذراندن اوقاتی لذت‌بخش. خواندن رمان تازه «حالا کی بنفشه می‌کاری؟» نوشته فرشته مولوی برایم چنین بود. همه‌چیز آنقدر شسته‌رفته و تمیز و در عین‌حال ساده و واقعی بود که دلم نمی‌خواهد از امکانات دیگری که متن می‌توانست از آن بهره ببرد، حرفی بزنم. حالا کی بنفشه می‌کاری؟ رمانی شهری است که به دغدغه‌های شخصی زنی شهری می‌پردازد و یک سال از زندگی او را روایت می‌کند و به بهانه قرار گرفتن او در وضعیتی آزارنده از رابطه‌‌اش با همسر، به مرور گذشته می‌پردازد. داستان روایتی دلنشین دارد؛ با بهار آغاز می‌شود و با بهار تمام و مانند همه آثار فرشته مولوی از زبان قدرتمندی بهره‌مند بوده و سرشار از تصویرهای به‌یادماندنی از روابط انسانی و توصیف فصل‌های سال در قاب تهران است. 
۲- «...می‌آیی کنارم کف اتاق می‌نشینی و پاهایت را دراز می‌کنی. سرت را بالا می‌گیری و به چراغ بالای سرت نگاه می‌کنی. می‌گویی: «چقدر این اتاق تاریک است. چراغ را روشن کن. می‌خواهم بهتر ببینمت.» همان‌طور که کاغذ را به سینه‌ام چسبانده‌ام از جایم بلند می‌شوم. معلوم نیست آن آفتاب صحیح و سالم صبح کدام گوری رفته. کی آسمان این همه تیره و تار شده و من نفهمیدم؟... (ص ۲۶۱) «زمستان با طعم آلبالو» عنوان رمانی نوشته الهام فلاح است. رمانی با مضمونی عاشقانه که بیشتر شبیه یک نامه بلند است که در آن راوی با معشوق غایب سخن می‌گوید. بعید می‌دانم با خواندن چند صفحه اول رمان و آن لحن شیفته‌ و شیداوار راوی، از خواندن باقی آن بگذرید. از این نظر «زمستان با طعم آلبالو» روایتی جذاب دارد اما در بخش‌هایی که کم هم نیستند به دام طول‌وتفصیل‌های غیرضروری و اطناب می‌افتد و از آنجایی که راوی با روایتی ذهنی و کند به شرح احساسات لابه‌لای روزمرگی‌هایش می‌پردازد، خواندن متن گاه کسالت‌بار و خسته‌کننده می‌شود. به نظرم زمستان با طعم آلبالو بهتر می‌بود اگر در حجمی کمتر و کوتاه‌تر روایت می‌شد و آن‌وقت با روایتی موجز و پرقدرت‌ مواجه می‌شدیم. این رمان، اولین کتاب نویسنده‌ای است که با همین اثر در حد و اندازه‌ای قابل قبول و امیدوارکننده ظاهر شده است. زمستان با طعم آلبالو و حالا کی بنفشه می‌کاری؟ هر دو، به تازگی از سوی نشر ققنوس منتشر شده‌اند. 
ثبت نظر درباره این نقد
عضویت در خبرنامه