کتاب «پسامدرن» پستمدرنیسم را بر دو نوع میداند، نوعی از آن با محور پول و قدرت خرید متعلق به ثروتمندان غربی است، کسانی که قادرند سفر کنند، مصرف کنند و آزادانه روش زندگی خود را برگزینند و در تضاد شدید با این ثروتمندان، مردمان «ندار» قرار دارند که برای آنان شیوه زندگی مصرفگرایانه ثروتمندان چیزی شبیه خیالپردازی و آرزوهای دستنیافتنی است.
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، پسامدرن را میتوان به معنای تلفیق سنت و مدرنیته دانست. هنگامی که غرب خود را در عقبماندگی و رکود گرفتار دید، به فکر برونرفت از این شرایط افتاد. متفکران غربی دلیل این شرایط را وابستگی به سنتهای پیشین تفسیر کردند و به این ترتیب، وجوه گوناگون سنت را یکسره نفی کردند و به ارایه تعاریف تازهای از جهان تازهای که برای خود ساخته بودند، پرداختند.
انسان غربی با تعاریف بسیاری که در حوزههای مختلف علمی، فرهنگی و هنری عرضه کرد، به پیشرفتهای زیادی نیز در زمینههای صنعت، اختراعات و اکتشافات دست یافت، اما در این میان تعریف و جایگاهی برای هویت و سرشت انسان در نظر گرفته نشده بود و به همین دلیل انسان مدرن، به ماشینی بیهویت برای تولید و مصرف تبدیل شد.
در این مرحله اندیشمندان غربی بار دیگر به تکاپو افتادند و در پی یافتن هویت خود رفتند. بخشی از این جستوجو در گذشته میسر میشد، گذشتهای که «انسان آلونکنشین» با فکر کردن به آن احساس میکند شخصیت گمشده و پاسخ سوالات بیشمارش را بازیافته است. از آنجا که رجوع به گذشته با مدرنیسم در تضاد است، راه حل این مسأله وضعیتی جدید به نام «پسامدرن» بود. پسامدرن با سنتهای گذشته آشتی کرد، اما دستاوردهای دوران مدرن را یکسره نفی نکرد و شاخصهها آن را با سنت درهم آمیخت تا نوعی از تلفیق و سادهگیری مسایل مختلف شکل گیرد.
تعریف این تلفیق در گفتار «ژانفرانسوا لیوتار» نظریهپرداز فرانسوی به خوبی پیداست، هنگامی که میگوید: «ما اکنون در جهانی زندگی میکنیم که التقاطگرایی، اساسیترین شکل فرهنگ عمومی شده است. به موسیقی رگه (نوعی موسیقی آفریقایی) گوش میدهیم، فیلم وسترن میبینیم، ظهر مکدونالد و شب غذای محلی میخوریم، در توکیو از عطر فرانسوی استفاده میکنیم و در هنگکنگ «رترو» میپوشیم، دانش، موضوع برنامه مسابقه تلویزیونی است. همه با هم، هنرمند نقاش، صاحب گالری، منتقد و عامه مردم یکدیگر را به (شعار) «هر چیزی رواست» مهمان میکنند ـ زمانه آسودن است.»
بعضی از منتقدان ممکن است این توصیف را از فرهنگ «هر چیزی رواست» که اندیشهها و مدها را آزادانه و از سراسر دنیا انتخاب میکند و بههم میآمیزد، از ماهیت پسامدرنیسم تلقی کنند. ما قادریم در دنیای پسامدرن چندفرهنگی خود، جایی که میتوانیم حتی مبهمترین میل خود را، با اندکی تخیل، به سرعت ارضا کنیم، بیاساییم.
اما بهراستی پسامدرن بودن در چیست؟ تمدنها، سنتها و شیوههای تعاملات اجتماعی تغییر مییابند یا حتی از بین میروند، زیرا مرزها بیثباتتر و آداب و رسوم و شیوههای زندگی که زمانی سرزمینها را از هم جدا میکردند، به موضوع انتخاب مشتری بینالمللی بدل میشوند. اکنون جهان به معنای واقعی کلمه زیر سرانگشتان ما قرار دارد، زیرا شیوه زندگی خود را از هر کجا که میپسندیم، انتخاب و خریداری میکنیم و تکهپارههای نشانهها و شمایلها را به شکل التقاطی در کنار هم میچینیم تا هویت خود را بسازیم.
«سایمون مالپاس» نویسنده این اثر در کتاب خود نظریهها و تعاریف پسامدرنیسم و پسامدرنیته را بررسی میکند و به کنکاش در تأثیر آنها در حوزههایی نظیر هویت، تاریخ، هنر، ادبیات و فرهنگ میپردازد. وی میکوشد برای اشکال مختلف امر پسامدرن و تجارب متضاد پسامدرنیته در کشورهای غربی و کشورهای در حال توسعه با نگاهی به ذهنیت، تاریخ و سیاست بررسی کند.
مالپاس، پسامدرنیسم را بر دو نوع میداند. نوعی از آن با محور پول و قدرت خرید متعلق به نخبگان غربی است، کسانی که ثروت و قدرت آن را دارند تا سفر کنند، مصرف کنند و آزادانه روش زندگی خود را برگزینند، در تضاد شدید با این ثروتمندان، مردمان ندار و فقیر قرار دارند که در بخشهایی از دنیا زندگی میکنند که جهانی شدن در آنها به معنای فقدان امنیت و تصمیمگیری است تا فراوانی فرصتها.
در کشورهای در حال توسعه، شرکتهای بینالمللی منابع محلی را خریدهاند و همه مردم آن مناطق در معرض تغییرات شدید بازارهای جهانی قرار دارند، بدون آن که نظامهایی شبیه نظام حمایتهای مالی غربی وجود داشته باشند که آنها را در جریان رکود اقتصادی از فقر و حتی مرگ بر اثر گرسنگی برهانند. برای این دسته از مردمان شیوه زندگی مصرفگرایانه ثروتمندان چیزی شبیه خیالپردازی و آرزوهای دستنیافتنی است.
بر اساس مطالب کتاب، تعریف پسامدرن مسألهای حلنشدنی مینماید. برخی منتقدان، پسامدرن را دوره آزادی شوقانگیز و انتخاب مفرح مصرفکننده میدانند، برخی آن را فرهنگی تلقی میکنند که به بیراهه رفته است، زیرا با گسترش سرمایهداری، جوامعی در اقصا نقاط جهان سنن خود را در معرض نابودی میبینند و عدهای دیگر نظریههای پیچیده و تولیدات فرهنگی عجیب و غریب آن، نشان از کنارهگیری از هر گونه ارتباط با جهان واقع است. کسی که میخواهد پستمدرن را بفهمد، باید ماهیت چندوجهی آن را دریابد و به زمینهسازی آن برای مجادله بین گروههای متعددی که هر کدام سهمی در تعریف آن دارند، توجه کند.
کتاب «پسامدرنیسم» با زبانی ساده و ترجمهای روان از «بهرام بهین» به بررسی مسایل بازگو شده، میپردازد. این اثر مدرنیسم و پستمدرنیسم را در موضوعات ذهنیت، تاریخ و سیاست بررسی میکند و در این میان تا اندازه زیادی نظرات اندیشمندانی نظیر هگل، اسکات، مارکس، فروید، فوکویاما، بودریار، هابرماس و جیمسون را دستمایه خود قرار میدهد و به تحلیل آنها میپردازد.
کتاب «پسامدرنیسم» را میتوان اثری دانست که برای تحلیل موضوعی به نظر پیچیده، زبانی ساده و سوژههایی مخاطبپسند را برمیگزیند و در قالب مفاهیمی سره و قابل فهم، پستمدرنیسم را در اصلیترین شاخههای آن بررسی میکند.
این اثر بیش از آن که بخواهد مفهومی نو و نظری تازه را در عرصه پسامدرنیسم مطرح کند، به دنبال واکاوی و بررسی نظریات دیگر اندیشمندان است، اندیشمندانی که با اظهار تئوریهای خود به جریان فکری پسامدرن شکل دادند و سبب تأثیرگذاری آن در حوزههای گوناگون زندگی بشری شدند.
چاپ اول کتاب «پسامدرن»با ترجمه بهرام بهین در شمارگان 1659 نسخه، 200 صفحه و بهای 38000 ریال از سوی انتشارات ققنوس روانه بازار نشر شده است.
خبرگزاری کتاب: 2 آبان 1388 ساعت 9:59