گروه انتشاراتی ققنوس | جیب‌های بارانی همه! به بهانه انتشار اولین مجموعه داستان پیمان اسماعیلی
 

جیب‌های بارانی همه! به بهانه انتشار اولین مجموعه داستان پیمان اسماعیلی

«جیب‌های بارانی‌ات را بگرد» اولین مجموعه داستان پیمان اسماعیلی است و حاوی هشت داستان به نام‌های «سیم»، «اتاق خلوت»، «مگس»، «جمع کردن برگ‌ها وقتی روی زمین ریخته باشند»، «سایه سرباز»، «حتی دیو به ‌روی دست چپ»، «بازی غیررسمی» و «جیب‌های بارانی‌‌ات را بگرد» است. 
اسماعیلی در هر کدام از این داستان‌ها با ارایه دیدی نامریی به آزمون ذوق خود دست زده است. داستان‌هایی که بعضاً به لحاظ وسعت دید و نگاه لایه لایه نویسنده پهلو به شیوه رئالیسم جادویی می‌زنند. 
نویسنده در همه داستان‌های مجموعه‌اش در تلاش است تا نگاهی غیرمستقیم با برخورد «آن‌»های داستان وبه دنبال آن ذهنیت خواننده داشته باشد. 
زاویه‌های دیدی که او برای داستان‌ها انتخاب کرده در مواجهه اول کاملاً معمولی به نظر می‌رسند یعنی آغاز کارها هرگز ذهن خواننده را به تکنیک‌های نالازم متداول امروزی درگیر نمی‌کند و به او این امکان را می‌دهد تا کارها را یک نفس بخواند و بگذرد و اگر اهل داستان و داستان خوانی باشد خودش دوباره به داستان اول کتاب باز گردد. 
سهمی که اسماعیلی در این گونه نوشتن برای خواننده قائل شده در نوع خودش تازگی دارد و از فرورفتن در ورطه تکرار هم خبری نیست. گرچه نمی‌توان کم رنگ شدن تکنیک در داستان‌هایی چون «اتاق خلوت» و «سیم» را به حساب عمدی بودن گذاشت اما نویسنده کم‌تر ردی از این گریزها را به جا گذاشته و برخورد همه جانبه روایتی با یک موضوع اجازه نمی‌دهد که خواننده دیرفهم به قول معروف مچش را بگیرد. 
به نظر می‌رسد که تک تک داستان‌های مجموعه دغدغه‌ای کاروری را با خود یدک می‌کشند، چون در دنیای کارور سایه روشن‌هایی از هست و نیست در هم ادغام می‌شوند و حسی از فهمیدن و نفهمیدن را به خواننده القا می‌کنند و این مساله در داستان «جیب‌های بارانی‌ات را بگرد» و «حتی دیو به ‌روی دست چپ» به چارچوب کلی نزدیک شده است. 
روایت‌های حلزونی یا مارپیچی به کار رفته در کارهانشان می‌دهد که اسماعیلی به لحاظ ذهنیتی به روایت‌های سرراست روی خوش‌ نشان می‌دهد اما این سرراستی را به منزله مبدأ و مقصد به رسمیت نمی‌شناسد. شاید به همین دلیل است که در این مارپیچ به انتها و ابتدایی نمی‌رسیم. نگاه نویسنده در اغلب کارها نگاهی بکر و پاکیزه است اما گاهی بدش نمی‌آید که خم شود و از میان پاها به کوه‌های پشت سر نگاهی بیندازد. 
مجموعه «جیب‌های بارانی‌ات را بگرد» به عنوان اولین مجموعه از یک نویسنده کار قابل قبولی است اما از آدمی که ادبیات داستانی را مو به مو دنبال می‌کند نه. 
گاهی وقت‌ها بعضی آدم‌ها کارهایی می‌کنند که توقع دیگران را از خودشان بالا می‌برند و اگر در مقام عمل به این توقع ایجاد شده پاسخ ندهند معلوم است چه اتفاقی می‌افتد. 
شاید اسماعیلی بهتر از هر کس دیگری بداند که از محفل‌های خصوصی منسوب به داستان و شعر ادبیات درنمی‌آید اما متأسفانه حضور در این محافل را جدی گرفته و به رغم تلاش برای گریز از جو عصبی و بی‌هدف این گونه محافل باز هم انگار بعضی داستان‌هایش را برای ده دوازه نفر نوشته و نه بیش‌تر. 
خوبی اسماعیلی این است که در همین چند کار چاپ شده نشان داده که استقلالی نسبی در عالم نوشتن دارد و این استقلال را نباید نثارنگاه‌های خط‌کشی شده بعضی‌ها بکند. کسی که می‌تواند داستان درخشانی چون «جیب‌های بارانی‌ات را بگرد» را بنویسد بدون شک نویسنده است، حالا اگر کمی ردپای کارور واستر هم در آن لابه‌لاها دیده می‌شود باید به حساب‌های دیگری گذاشت و نه ضعف کاملی در نوشتن. تمام داستان‌های این مجموعه با تمام زیر و بم‌ها به گفته مرحوم اخوان ثالث «خردک نسیمی» با خودشان دارند. یعنی همان اتفاقی که باید هر نویسنده‌ای در بدو امر آن را دریابد. 
در پایان باید گفت: نویسنده‌ای در کارش موفق است که هیچ مطلب روزنامه‌ای را جدی نگیرد. چون روزنامه‌چی جماعت اگر می‌توانست بنویسد سر از این بلای آسمانی درنمی‌آورد. 
در این گیر و دار افتخار خواننده آزاری و «افتخار روزنامه‌گار بودن» و بی خبری محض از روند کلی ادبیات و اطلاعات کاذب، چاپ مجموعه‌ای چون مجموعه‌ پیمان اسماعیلی باز هم به قول اخوان «خردک شرری» در دل اهل ادبیات ایجاد می‌کند. نفسی که مدعی نیست و مدعی هست. 
کسی که دست‌هایش هنوز آلوده به خون یک گونه ادبی نیست قطعا‏ً نیازی ندارد که اتللووار بر پیکر بی‌جان یک سنگ، یک زن، یک داستان، یک شعر و صداها یک‌های دیگر زار بزند. 
آقایان! مرده مقتول هم با شکوه است پس با تلاش بیهوده برای زنده کردن ابهتش را بی‌مقدار نکنید. فکر می‌کنم پیمان اسماعیلی معتقد است که هر کسی بالاخره یک بارانی مرئی یا نامرئی دارد و توی جیب هر کسی هم یک قیچی باغبانی مرئی یا نامرئی هست. پس یکی می‌تواند پرتش کند و یکی هم سفت بچسبدش. 
ثبت نظر درباره این نقد
عضویت در خبرنامه