گروه انتشاراتی ققنوس | جنگ فراموش شده: نقدی بر کتاب جنگ کره از مجموعه تاریخ جهان
 

جنگ فراموش شده: نقدی بر کتاب جنگ کره از مجموعه تاریخ جهان

مجله بیست ساله ها 

مردم کره همواره نگران سرنوشت اقوام و آشنایان دورافتاده خود در شمال و جنوب هستند. آن¬ها خاطره تلخ جدایی و تقسیم این کشور را هیچگاه فراموش نخواهندکرد. 
پس از پایان جنگ دوم جهانی، ژوزف استالین رهبر اتحاد جهاهیر شوروی تصمیم گرفت به تعهدات کشورش در کنفرانس یالت برای نبرد با ژاپن عمل کند. نیروی شوروی بلافاصله به منچوری و باریکه شمالی کره که از سال 1910 در تصرف ژاپن بود، پیشروی کردند. استالین در این حمله با مقاومت روبرو نشد. او دستور داد تا ارتش روس¬ها تا حد امکان و در اسرع وقت خاک کره را اشغال کنند تا کمونیسم را در این کشور رونق دهند. همان ترفندی که او برای تسلط یافتن بر کشورهای اروپای شرقی نیز به کار گرفته بود. آمریکایی¬ها که متوجه شدند سربازان شوروی سعی دارند به قلمرو آن¬ها دست درازی کنند، دریافتند که خودشان نیز باید مدعی تصاحب بخشی از خاک کره شوند و تصمیم گرفتند که در کشور کره مرزی فرضی ترسیم نمایند که دو ارتش در آن برای پذیرش تسلیم ژاپنی¬ها با هم دیدار کنند. مایکل وی.آزکان نویسنده کتاب جنگ کره این ملاقات را چنین شرح می¬دهد: "کمی پس از نیمه شب یازدهم اوت، دو سرهنگ جوان ارتش، دین راسک و چارلز اچ بون استیل، روند تصمیم¬گیری در مورد تجزیه کره را آغاز کردند. فرمانده آن¬ها جان¬جی¬مک¬کلوی از اعضای کمیته هماهنگ¬سازی نیروی دریایی، به آن¬ها فقط 30 دقیقه فرصت داد تا با بررسی نقشه¬ای ناقص و سردستی از کشوری که آن دو تا آن لحظه حتی یک¬بار آن را ندیده بودند، تصمیمی بگیرند که آینده کره را به شدت تغییر می¬داد و بر حوادث رخ داده در سراسر آسیا تاثیر می¬گذاشت. در آن شرایط سرعت عمل حیاتی بود، چون ارتش ایالات متحده سراسیمه در پی تکمیل طرح¬هایش برای تسلیم ژاپن بود."(1) 
این دو نفر بعدا متوجه شدند مدار 38 درجه به بهترین وجه کره را به دو قسمت تقسیم می¬کند. آمریکایی¬ها وقتی پیشنهاد تجزیه کره را به شوروی¬ها دادند، روس¬ها بیم آن داشتند که مبادا آمریکایی¬ها تکه بزرگ کره را برای خود بخواهند. پنجاه هزار نیروی نظامی آمریکا، کره جنوبی را از سال 1945 تا 1948 اشغال کردند و دولتی نظامی پدید آوردند و با 141 میلیون دلار مازاد تجهیزات جنگی و تقریبا 354میلیون دلار کمک اقتصادی نقدی، در این کشور دموکراسی دلخواه خود را پدید آوردند. از آن طرف شوروی¬ها با شدت عمل هرچه بیشتر کره شمالی را اداره می¬¬کردند. آن¬ها آزادی مطبوعات را زیرپا گذاشته و هرگونه فعالیت برای احزاب غیرکمونیست را ممنوع کرده¬بودند. ایالات¬متحده در سپتامبر 1947 یعنی دو سال بعد از پایان جنگ جهانی دوم برای آخرین بار تلاش کرد تا بار دیگر دو کره را متحد کند، در همین راستا از مجمع عمومی سازمان ملل تقاضا کرد که در کره انتخابات سراسری برگزار کند. سازمان ملل با این پیشنهاد که پس از انتخاب دولت ملی مستلزم خروج نیروهای خارجی بود، موافقت کرد. در دهم مه سال 1948 بیش از 92 درصد از رای¬دهندگان ثبت شده در جنوب، به نمایندگان مجمع ملی جدید رای دادند و حزب محافظه کار و دموکراتیک کره به رهبری" سیگمان ری" 75 ساله اکثر کرسی¬های مجمع ملی قانون-گذاری را به خود اختصاص داد. او نخستین رییس جمهور کره بود. البته شوروی با برگزاری انتخابات مخالفت کرد و حتی ناظران سازمان ملل را به قلمروی تحت نفوذ خود راه نداد. 
آن¬ها تا پایان سال 1948 سربازانشان را از کره شمالی بیرون کشیدند، ولی قبل از آن در 9 سپتامبر همان سال با اعلام تاسیس جمهوری دموکراتیک خلق کره، فردی به نام "کیم¬ایل¬سونگ" 36 ساله را به عنوان نخستین رهبر این کشور معرفی کردند. یک نظامی و کمونیست افسانه¬ای. او یک چریک مبارز بود که سال¬ها علیه سلطه ژاپنی¬ها بر کشورش جنگیده بود. 
ترومن، رییس جمهور ایالات متحده در کنفرانسی خبری در اول ژوئن 1950 اعلام کرد که پنج سال از جنگ جهانی گذشته و جهان حالا به صلحی واقعی نزدیک شده است. اما 25 ژوئن همان سال اتفاقی جهان را غافلگیر کرد؛ درست مانند حمله ژاپن به بندر پرل¬هاربر در اقیانوس آرام. سربازان ارتش شمالی چون انبوهی از ملخ¬ها به سمت سئول مرکز کره¬جنوبی در حال حرکت بودند. البته تهاجم این 90هزار سرباز کره شمالی نمی¬بایست مایه شگفتی و غافلگیری مقامات کره¬جنوبی و حامی آن¬ها یعنی آمریکا می¬شد. استنلی سندلر، مورخ، می¬نویسد که در گزارش¬های اطلاعاتی ایالات متحده اغلب احتمال عملی شدن چنین تهاجمی پیش¬بینی شده بود: " گرچه عموما تصور می¬شود که بخش اطلاعاتی ژنرال [دوگلاس] مک¬آرتور، حمله ناگهانی کره¬شمالی را پیش¬بینی نکرده¬بود، واقعیت امر این¬گونه نیست. فرماندهی بخش خاوردور(بخش اطلاعاتی) در دسامبر سال 1949 گزارش داده بود که کره شمالی ماه مارس یا آوریل سال 1950 را به عنوان روز آغاز تهاجم خود انتخاب کرده است و ..."(2) 
به این ترتیب در هنگام هجوم شمالی¬ها، تعداد سربازان کره¬جنوبی بسیار کمتر از سربازان دشمن بود. آن¬ها که بسیار مجهزتر از جنوبی¬ها بودند، مدافعان جنوبی را عقب راندند و به سرعت سئول را تسخیر کردند و می¬رفتند که بزوی بر سراسر کشور مسلط شوند. البته آن زمان آمریکایی¬ها تصور می¬کردند که کره¬شمالی به دستور استالین عمل و به کره¬جنوبی حمله کرده است. اما جالب است بدانیم در اسناد محرمانه و مدارکی که در دهه¬های اخیر افشا شده، آمده است که کیم¬ایل¬سونگ، رهبر کره شمالی، شخصا تصمیم به حمله می¬گیرد. او در پایان سال 1949 به مسکو سفر¬ کرد تا برای عملی کردن تصمیمش از استالین اجازه بگیرد. استالین چندین بار درخواست او را رد می¬کند، اما سرانجام در آوریل 1950 به او اجازه این کار را می¬دهد. استالین به کیم¬ایل¬سونگ گفت که کره¬شمالی باید خود به تنهایی در جنگ پیروز شود و برای متقاعد کردن ایالات متحده به اینکه هیچ نقشی در این تهاجم ندارد، هفت هزار مشاور شوروی را از کره¬شمالی بیرون کشید. استالین گفت: "اگر پوزه¬ات را به خاک بمالند برای کمک به تو هیچ زحمتی به خودم نمی¬دهم."(3) 
اما در نهایت، این که چه کسی فرمان جنگ را صادر کرده، چندان اهمیتی نداشت. مشکل پیش¬ روی ترومن این بود که چه واکنشی نشان دهد. او بلا فاصله به این نتیجه رسید که باید دست به دامان سازمان ملل متحد شود تا بتوان برای کره¬جنوبی فکری کرد. او از شورای امنیت¬ سازمان ¬ملل¬ متحد خواست تا به کره¬جنوبی تحت تهاجم، حمله کند. شورا با 9 رای موافق و بدون مخالف، موافقت کرد که قطعنامه¬ای صادر کند و در آن خواستار توقف فوری خصومت¬ها شود. 
این شورا از کره¬شمالی خواست هرچه سریع¬تر به پشت مرزهای 38درجه برگردد. ترومن می¬خواست با درگیرکردن سازمان ملل، توانایی این سازمان را در منازعات جهانی بیازماید. چرا که معتقد بود وقت آن رسیده که این سازمان توانایی خود را در حفظ صلح در جهان به اثبات برساند. البته ترومن بعدها سرخود عمل می¬کند و دستور مداخله در این جنگ را، که در افکار عمومی آمریکا آن را جنگ ترومن ¬نامیدند، صادر می¬نماید. وقتی او به سربازان ایالات متحده دستور داد که وارد کره جنوبی شوند، واحدهای ارتش کره¬جنوبی با شدت عمل ارتش خلق کره¬شمالی به عقب رانده می¬شد. شمالی¬ها در پس حمایت تانک¬های شوروی می¬رفتند که تمام شبه جزیره را اشغال کنند. 
نخستین سربازان آمریکایی، در اول ژوئیه وارد کره¬جنوبی شدند تا از حمله و تهاجم بی¬رویه کمونیست¬ها جلوگیری کنند. این سربازان با هواپیما به شهر ساحلی پوسان منتقل و با قطار راهی شهر تائجون شدند. آن¬ها بر این گمان بودند که می¬توانند سربازان کره¬شمالی را به عقب برانند. اما این خیالی واهی بیش نبود. چرا که بزودی سربازان آمریکایی مجبور به عقب¬نشینی شدند. توان ارتش خلق بیش از حد تصور بود و تجهیزات جنگی ضعیف آمریکایی کاملا در هم شکسته می¬شد. سربازان ایالات متحده در این نبرد هیچ تانک یا مین ضدتانک یا گلوله ضدتانکی که بتواند تانک¬های روسی را بشکافد، در اختیار نداشتند. سرتیپ چارلزبردلی¬اسمیت فرمانده نیروی ویژه لشکر 24 پیاده که مسئولیت این تهاجم را برعهده داشت بعدها اقرار کرد که صدور دستور عقب ¬نشینی برایش دشوار و در عین حال کاملا صحیح بوده¬است. در نخستین لحظات درگیری، تقریبا نیمی از مردان این فرمانده کشته زخمی یا اسیر شدند. او در خاطرات خود نوشت:" ایستادن و مردن یا تلاش کردن برای دربردن بقیه نیروهای ویژه¬ام از مهلکه؟ در نهایت می¬توانستم یک ساعت دیگر دوام بیاورم و بعد، هرچه داشتم از دستم می¬رفت. تصمیم گرفتم از مهلکه خارج شوم به امید اینکه زنده بمانیم و یک روز دیگر به جنگ ادامه دهیم."(4) 
در ادامه، حوادث و رویدادهایی چون عملیات جبهه پوسان و اقدام غافلگیرکننده ژنرال مک¬آرتور و ورود چینی¬ها به جنگ از سرفصل¬های جالب و مهیجی است که جنگ کره را به جنگی فراموش شده تبدیل می¬کند، چون درگیری-های قبل و بعد از شروع این جنگ، یعنی جنگ جهانی دوم و جنگ ویتنام، این واقعه بزرگ را تحت¬الشعاع قرار داده¬اند. جنگ کره مهمترین جنگ میان غرب و کمونیسم بود. این جنگ برای مردم کره ویرانی و تخریب مصیبت-باری به بار آورد، میلیون¬ها کشته و چندین و چند میلیون خانواده از هم گسیخته، میراث این حادثه بود. با این¬همه این جنگ همچنان جنگی ناشناخته باقی مانده است، با رمز و رازهایی افشا نشده و طفره¬روی¬های پیوسته آتش-افروزان اصلی این نبرد. هر دو طرف مدعی پیروزی در این جنگ هستند، حال آن¬که هر دو طرف احساس می¬کنند که بازنده بوده¬اند. کتاب جنگ کره را نشر ققنوس از سری مجموعه تاریخ جهان و با ترجمه سهیل سمی منتشر کرده است. 
 
--------------------------------------------- 
1و2: مایکل وی آزکان، جنگ کره، ص32و ص50. 
3: ساندلر استانلی، کره در جنگ، ص43. 
4: جنگ فراموش شده، ص 156، دانشگاه آکسفورد. 
ثبت نظر درباره این نقد
عضویت در خبرنامه