تهران امروز
جان بارت john barth نویسندهای پست مدرن و مطرح در ادبیات آمریکاست. او را که در 27 می1930 متولد شده است و هم اکنون در 78 سالگی همچنان مینویسد با آثاری نظیر گمشده در فان هاوس (یا گمشده در تفریحگاه) ، اپرای شناور، کیمرا ، نامهها و... میشناسیم. در واقع آثار بارت و از جمله اپرای شناور رنگ و بویی فلسفی دارند و اگر منصف باشیم و او را نویسندهای پوچگرا ندانیم باید بپذیریم که او در پی یافتن حقیقت ذاتی زندگی است.
بهانه این یادداشت رمان اپرای شناور است که در سال 1958 نوشته شده است و نسخهای از آن که در دست ماست ترجمهای است از نسخه سال 1988 که با پایانبندی متفاوتتر از نسخه اول است. ترجمه این رمان توسط سهیل سمی برنده جایزه روزی روزگاری، در سال 86 انجام شدهاست و در پی آن و به این بهانه سعید کمالی دهقان مصاحبهای اختصاصی از جانب روزنامه کارگزاران با بارت انجام داده است که متن آن در تاریخ 12 خرداد 1387 در روزنامه کارگزاران به چاپ رسیده است.
شالوده اصلی این رمان بر اساس دیدگاهی فلسفی بر نهیلیسم یا دادائیسم حاکم بر آمریکای دهه 50 است. سرخوردگیهایی از کمونیسم و تفکرات به جا مانده از آن که بر اندیشه و رفتار انسانها تاثیر گذاشته در این رمان به وضوح قابل
مشاهده است.
جان بارت که تا قبل از نوشتن این رمان چندان نویسنده موفقی نبودهاست و چنانکه خود میگوید چند سالی را به اقتباسهای ناموفقی از جیمز جویس و ویلیام فاکنر گذرانده(1) در 28 سالگی موفق به خلق این اثر درخشان شده است.
این رمان که از یک مثلث عشقی میان تاد ، جینی و هریسون تشکیل شده است و در خلال آن به روایت داستان یک روز از زندگی راوی میپردازد به سبک و سیاق قصههای شهرزاد و کلیله و دمنه از طرح قصه در قصه برخوردار است.
و در حقیقت نویسنده با تردستی که - به اعتراف خود - از شهرزاد آموخته است با آوردن قصههای تو در تو درباره شخصیتهای رمان و پرداختن به آنها به ایجاد تعلیق و بازی در داستان میپردازد؛ و ماهیتی پست مدرنیستی به رمان میبخشد تا قصه به صورتی که میبینیم درمیآید.
خود بارت در اینباره میگوید:
« شهرزاد برای همیشه قصهگوی ایدهآل من خواهد ماند. زندگیاش بر جملات سوار است و همیشه خدا میداند چطور جملههای رئال و فانتزی و اروتیک را باهم تلفیق می کند. شهرزاد کارش را خوب بلد است و همیشه به خوبی از پس داستان بعدی بر میآید و بلد است که داستان را در کدام نقطه از زندگی یا مرگ رها کند تا خواننده مدام به دنبالش بیاید تا بیشتر بشنود.»(2)
نکته بسیار مهم و اساسی در این رمان در هم تنیدگی مرگ و زندگی و پوچی ایندو است. راوی در چند سطر ابتدای داستان به نوعی سایه مرگ و نیستی را با ضرباهنگ داستان میآمیزد و از این آمیختگی هدفی دارد که همان تقابل آن با زندگی و تلاشی است که در جای جای داستان بهرغم تصمیم راوی به خودکشی
وجود دارد.
«اما عارضه بیماریام انسداد شرائین خون در دیواره قلب است. معنایش این است که امکان دارد هر دم دراز به دراز بیفتم و جانم در برود. شاید پیش از آنکه فرصت تمام کردن جملهام را بیابم.»(صفحه 13)
این در هم تنیدگی مرگ و زندگی و این پوچی نهفته در متن آن در تمام داستان و در تمام روابط انسانی حاکم بر آن جریان دارد و اوج آن در ارتباط راوی با هریسون و جینی دیده میشود.
چیزی فراتر از طنزی سیاه در این رابطه وجود دارد و آن از هم پاشیدگی و بیبنیانی هر نظام فکری و اندیشه بشری است. چنانکه پروتاگوراس سوفیست هم عصر افلاطون معتقد بود که هر گزاره گشاینده دو امکان متضاد است؛ یا آنچنانکه نیچه گفته است:
«انواع بسیار متنوع چشم وجود دارد. در نتیجه حقیقتهای متنوعی وجود دارد. پس حقیقتی وجود ندارد.» (3)
« حین قدم زدن و سیگار دود کردن فرض بزرگی به ذهنم رسیده بود: اینکه مطلقا هیچ چیز ارزش ذاتی و فی نفسه ندارد. حال که این تصور در ذهنم به وضوح کامل در آمده بود، به نظرم مضحک آمد که چرا سالها پیش به این مسئله پی نبرده بودم.» (صفحه 232)
این نگرش فلسفی و دیدگاه به متن جهان به نظر میرسد از نقیض آن در ذهن نویسنده سر چشمه میگیرد. در اواخر دهه 20 از قرن بیستم، مکتبی به نام دادائیسم شکل گرفت که زائیده نومیدی و اضطراب و هرج و مرجی است که از خرابی و آدمکشی و بیداد جنگ جهانی اول حاصل شد.(4)
که البته خاستگاه آن اروپاست و اگرچه که زمان نگارش این رمان بعد از جنگ جهانی دوم و دهه 50 و در حقیقت زمان فروپاشی کمونیسم میباشد؛ اما به نظر میرسد که بارت اشاره به همان خرابیها و هرج و مرجهای پس از هر جنگی دارد و در واقع تلاش برای اثبات این بیارزشی ذاتی در همه ارزشها. چرا که بارت به وضوح در رمانش جنگ ، خانواده، مرگ و حیات را به چالش کشیده است. چنانکه لاروس در توصیف دادا گفته است : «دادا با تکیه بر استهزا و خرد ستیزی و تصادف و حدس و گمان، با قصد انهدام جامعه برای اعاده واقعیت اصیل، پا به عرصه وجود نهاد.» (5)
نکته دیگر، نوع نگاه راوی به عشق است؛ نوع نگاهی متفاوت و خاص که از پوچی و بیباوری به ارزشها ناشی میشود، در سطر اول از صفحه 230 میآورد:
«هیچ چیز ارزش ذاتی ندارد»
شاید بتوان این طور استنباط کرد که تمسخر و استهزا به نوع روابط انسانها در این اثر، ناشی از این دیدگاه در بارت است که او تلاش کرده تا به احیای آنچه مرده و نابود شده است بپردازد، حتی اگر بنا بر مفهوم کلی حاکم بر رمان، این تلاش بیهوده و بیحاصل باشد.
و از همین روی است که در متن داستان، مرگ و زندگی چنان عمیق با هم در تعارض هستند؛ خصوصا آن قسمتهایی که راوی به تلاش برای احیای ثروت از دست رفته هریسون میپردازد یا تلاش میکند تا آزبرن را خوشحال نماید یا در پی مراجعه به پزشک سعی در گذراندن یک روز عادی و کسب رضایت جینی دارد و چیزی که به این انگاره قوت بخشیده است استحاله راوی و نویسنده در یکدیگر و در نهایت انصراف راوی از خودکشی است.
«ساختن قایقی تفریحی با عرشه مسطح و باز و اجرای مداوم یک نماش روی این عرشه به نظرم همیشه فکر بکری بود. قایق هرگز در اسکله پهلو نمیگرفت، بلکه با جریان جزر و مد به بالا و پایین رود کشیده میشد و تماشاگران بر دو کرانه رود به تماشا مینشستند. وقتی قایق از مقابلشان میگذشت، هر گروه ممکن بود شاهد بخشی از حوادث نمایش باشند....»
پانویسها:
1و2 . مصاحبه اختصاصی بارت با روزنامه کارگزاران – سعید کمالی دهقان– 12خرداد 1387
3 . کتاب تردید – بابک احمدی – نشر مرکز – 1386
4 . مکاتب ادبی – جلد دوم – رضا سیدحسینی – انتشارات نگاه - 1385
5 . دادا و سورئالیسم – سی.و.ای.بیگزبی – ترجمه حسن افشار – نشر مرکز - 1379
درباره فیلم «چگونه اژدهای خودمان را تربیت کنیم»
کهنالگوهای اساطیری
چگونه اژدهای خودمان را تربیت کنیم، انیمیشن تازه کمپانی دریم ورکز است که در چند دهه اخیر قرار بود مهمترین رقیب کمپانی دیزنی در زمینه تولید و پخش انیمیشنهای روز باشد. اما بهجز مجموعه شرک (که فیلم به فیلم تحلیل میرود) محصول دندانگیر دیگری عرضه نکرد و حالا با این فیلم و خالقان تا پیش از این گمنامش، یک بار دیگر توانسته یک موفقیت بزرگ تجاری را تجربه کند. بهخصوص که چگونه اژدهای خودمان را تربیت کنیم در میان موج رو به گسترش پخش سه بعدی در سالنهای سینما ساخته شده و به شدت متاثر از این شیوه نمایش تازه است.
انیمیشن تازه دریم ورکز، داستان گروهی از مردمان وایکینگ است که با حال و هوایی کمیک روایت میشود. وایکینگهایی خشن و زبان نفهم که منش زندگی و هویتشان بر پایه مبارزه با انواع و اقسام اژدهاهای پرندهای که اطرافشان پرواز میکنند، بنا شده است. نوجوان اصلی داستان هم برای بالغ شدن و پذیرفته شدن در میان جمع، باید به مبارزه با اژدها برود. اما مثل هر قصه جذاب دیگری، قهرمان ما با باقی جماعت فرق میکند. هر چند تمام سعیاش را به خرج میدهد تا همرنگ بقیه شود، اما باید راه خودش را برود. این سرنوشت اوست. پس اژدهایی را که اسیر کرده، عوض کشتن آزاد میکند و جای این که یاد بگیرد چطور اژدها را از بین ببرد، راه رفیق شدن با آنها را فرا میگیرد. خط قابل پیشبینی داستان، مطابق با کهنالگوهای اساطیری، ادامه پیدا میکند. قهرمان تنها میشود و طردش میکنند اما او باید آن چه را به دست آورده، با بقیه قسمت کند. باید جامعه را به پذیرفتن راهی که خودش به تنهایی پیموده تشویق کند. این میشود که با کلی مکافات، بالاخره راه دوست داشتن اژدها را به بقیه وایکینگها میآموزد و دنیایی میسازد که آدمها و اژدهاها در کنار همدیگر پرواز میکنند و خلاصه خوب و خوشاند.
جز این مایههای پیوند قهرمان و جامعه و فضیلت خود بودن و از این قبیل آموزهها، در این جا میشود اژدها را بخش ناسازگار وجود هر کدام از آدمهای داستان هم در نظر گرفت. کانونی درونی که فردیت و احساس و استعداد هر کدام از این شخصیتها را میسازد که سادهترین راه برای غلبه بر آن، آن گونه که باقی وایکینگها انجامش میدهند، کشتنش است اما این پسر قهرمان داستان است که راه کنار آمدن با آن را فرامیگیرد و شجاعت فرد بودن را میآموزد و پیش میرود. داستان قابل پیشبینی را که کنار بگذاریم، طراحی شخصیتها خوب و با مزه است و تماشای فیلم بر پرده سینمای سه بعدی حال دیگری خواهد داشت. به خصوص که بسیاری از صحنههای فیلم، به سنت آواتار، تشکیل شده از نماهای پرواز شخصیتها با موجودات پرنده که انگ نمایش بر پرده سه بعدی است. این سفری است در بیرون و درون که قهرمان و تماشاگر، در کنار همدیگر تجربهاش میکنند.
نگاهی به کتاب « فرزندان ایرانیم»
همه فرزندان من
« فــــرزنـــدان ایرانیــم» نوشته داوود امیریان، از کتابهای طلایی سوره مهر، مجموعه خاطرات نوجوان بسیجی است که برای رفتن به جبهه آموزش مقدماتی را میگذراند، بچههایی که اکثرشان به خاطر کم بودن سن و سالشان، تخلف کردهاند و در شناسنامه شان دست برده و با اصرارهای مکررتوانستهاند رضایت خانواده خود را برای رفتن به جبهه جلب کنند که خود داوود هم جزو آنهاست. با کمک دوستان هم سن و سال خود راه حلی پیدا میکنند که با تیغ تاریخ تولدشان را ببرند و دو، سه سالی سنشان را بزرگتر کنند؛ از روی آن فتوکپی گرفته و به پادگان بدهند که بتوانند به جبهه اعزام شوند. در طول آموزش او با هم دورهایهایش ماجراهای جالبی از پشت جبهه را دنبال میکنید که شاید کمتر نویسندهای به آن توجه کرده باشد و بسیار خواندنی و جذاب است و میتواند خاطرات مشترک خیلی از رزمندگانی باشد که در آن دوران به محلهای آموزشی برای آمادگی در جنگ رفتهاند.
« فرزندان ایرانیم» به «چاپ دهم» رسیده و باعث میشود وسوسه شوی و کتاب را بخوانی تا بدانی محتوایات « فرزندان ایرانیم» چه چیزی داشته که به چاپ دهم رسیده است و این همه طرفدار دارد، آن هم کتابی با موضوع جنگ.
« داوود امیریان» معمولا داستانهایی با مضمون طنز، فقط هم در مورد جنگ مینویسد. او با استفاده از خاطرههای خودش و دوستانش از روزهای جنگ و با استفاده از یک شیوه خوب و زبانی طنز آمیز سعی میکند یک کار ادبی و داستانی قابل قبول ارائه دهد. این اثر اگر چه برای گروه سنی کودک و نوجوان نوشته شده، اما بزرگترها هم از خواندنش خسته نمیشوند و لذت میبرند بهویژه آدم بزرگهایی که با امثال نویسنده خاطرات مشترکی دارند چون آنچه امیریان گفته میتوان از زبان خیلی از کسانی شنید که در آن زمان به جنگ رفتهاند. بخش محتوایی داستانها طنزهای جنگ و جبهه است که در کنار جنگ، خون و بوی باروت، صحنههای خندهداری نیز وجود داشته است. امیریان با شم طنزی که داشته این صحنهها را به خوبی شکار کرده و آن را اکنون که سالها از پایان جنگ میگذرد، هنوز زیبا میتوان یافت و با جزئیات آنها را روایت کرده و خواننده را با خود به آن دوران میبرد.
کتاب حاضر، مجموعه طنز داستانی روایی است که در 60 بخش داستانی آورده شده است و در ادامه این 60 بخش چند برگ نامهای که از دوستان راوی به او رسیده یا او به دوستانش فرستاده است گنجانده و بعد از فصل نامهها فصلی دارد که 14 سال به جلو آمده و عاقبت دوستانش، چه آنها که شهید شدهاند و چه آنهایی که به سر خانه و زندگی خود برگشتهاند مینویسد و حتی از بعضی از دوستانش هم که از آنها بیخبر مانده نام میبرد که از چه زمانی از آنها بیخبراست.
«امیریان» همه آثارش را این طور مینویسد و سبک خاص خودش را دارد. او با استفاده از طنز کلام و موقعیت، تلخترین روایتها را خواندنی و جذاب میکند و بهویژه در این اثر، فضای خشک و خشن جنگ را برای مخاطبان نوجوان خواندنی و شیرین مینماید.
نوجوانانی که تنها با دوران جنگ و دفاع مقدس از طریق همین کتابها و فیلمها میتوانند در ارتباط باشند و هرچقدر این روایتها واقعیترو صادقانه تر باشند نوجوانان بهتر میتوانند با آن ارتباط برقرار کنند.
« فرزندان ایرانیم» جزو این دست از کتابها به حساب میآید، نسلی که دیگر برای آنها جنگ معنی و مفهوم آنچنانی ندارد و باید از این طریق این خاطرات را برای آنها زنده نگه داشت که در آن زمان هم سن و سالهای آنها چه کارها کردند و جان خود را کف دستشان گذاشتند تا هم سن و سالان امروزی آنها در آرامش و آسایش باشند. در این کتاب هیچ چیز از نگاه نویسنده دور نمانده، نویسنده سعی کرده جزء جزء وقایع را بنویسد و یک ذهنیت خاصی از آن دوران، برای مخاطبی که اصلا آن روزها نبوده یا آن دوران را ندیده، به وجود آورد.
آنچه بیشتر باعث ماندگاری کتابهای امیریان شده، صداقت او در بیان خاطرات است و به خوبی آنچه برایش اتفاق افتاده به رشته تحریر درآورده؛ از آموزشها، تنبیه شدنها، بیدارباشها، آماده باشها، کلاسهای درس و آموزشی که گذرانده است ونگرانیهای بچه گانهای که مبادا کسی بفهمد سنش از آنچه گفته کمتر است و ممنوع الجبهه شود.
او جزو کسانی است که با پوست و گوشتش جنگ را لمس کرده. شهید شدن دوستان صمیمیاش را دیده و برای همین میتواند آثار متفاوتی خلق کند و آثارش بر خواننده، تاثیر بگذارد.
این کتاب مجموعه از کتابهای طلایی سوره مهر است که در جشنوارهها یا مسابقات مختلف جوایزی را از آن خود کرده است: رتبه اول بخش خاطره در پنجمین دوره جشنواره بهترین کتاب دفاع مقدس، دیپلم افتخار نهمین دوره جشنواره کتاب کودک و نوجوان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، رتبه اول بخش تالیف و داستان دومین دوره جشنواره مهر و تقدیر از نخستین جشنواره ادب پایداری 20 سال داستاننویسی دفاع مقدس از جمله افتخارات این کتاب است.
امیریان فعالیت نویسندگى خود را از سال ۶۹ با نوشتن خاطراتش از جبهه آغاز کرد؛ او پس از جنگ تنها توانست دیپلم بگیرد اما با اینکه تحصیلات بالایی ندارد توانسته به خوبی از پس داستاننویسی برآید و به خوبی با خواننده ارتباط برقرار کند و در حال حاضر در چند حوزه خاطرهنویسى، ادبیات کودک و نوجوان، رمان، طنز، زندگینامه داستانى شهدا و فیلمنامه نویسى قلم مى زند. فیلم هایى که نوشته و به مرحله تولید رسیده و بر پرده سینماها به نمایش درآمده، فیلم سینمایى «آخرین نبرد» به کارگردانى حمید بهمنى و «بهشت منتظر مى ماند» به کارگردانى محمدرضا آهنج است.
«فرزندان ایرانیم»، «رفاقت به سبک تانک» و «دوستان خدا حافظى
نمىکنند»، «داستان بهنام»، «داستان مریم»، «تولد یک پروانه» و «جام جهانى در جوادیه» از جمله معروف ترین آثار داستانى این نویسنده است که تاکنون چهار دوره جایزه کتاب سال، ادبیات دفاع مقدس، کانون پرورش فکرى کودکان و نوجوانان و دهها جایزه دیگر را نصیب نویسندهاش کرده است.
از دیگر آثار امیریان میتوان به «آخرین گلوله صیاد» زندگینامه داستانی شهید صیاد شیرازی و «داستان مریم» زندگینامه داستانی شهید مریم فرهانیان اشاره کرد.