واژه فلسفه مفاهیم ناخوشایندی را دربر میگیرد: غیرعلمی، غیردنیوی و دور از ذهن. فیلسوف را میتوان «مهندس افکار» نامید. چون همانطور که مهندسها ساختار مواد را بررسی میکنند، فلاسفه هم ساختار فکر را مطالعه میکنند. درک ساختار افکار مستلزم بررسی عملکرد قسمتهای مختلف آنها و روابطشان با یکدیگر است. بهاینمعنا که بدانیم اگر تغییری در آنها ایجاد کنیم چه اتفاقی رخ میدهد: بدتر یا بهتر. هدف ما از کندوکاو در ساختارهایی که دیدگاهمان را نسبت به دنیا تشکیل میدهند جز این نیست. مفاهیم یا افکار ما خانه ذهنی زندگیمان را تشکیل میدهند. شاید در نهایت به ساختارهایی که ایجاد کردهایم ببالیم. شاید هم به این نتیجه برسیم که باید آنها را تغییر دهیم و از نو شروع کنیم. ولی ابتدا باید بدانیم این ساختارها چه هستند. مشهورترین شخصیت فلسفی دنیای باستان، سقراط گفتوگوهای افلاطون، به مقدار معلوماتش نمیبالید. به عکس، به این میبالید که تنها کسی است که میداند کم میداند. کاری که او در آن مهارت داشت - ظاهرا، چون برآوردهای موفقیت او متفاوتاند- پردهبرداشتن از نادرستی ادعای مردم در مورد میزان دانششان بود. تفکر ممکن است خطرناک هم باشد چون نمیتوان پیشبینی کرد به کجا میانجامد. همیشه افکار دیگری هست که در مقابل تفکر قد علم میکند. بسیاری از مردم با شنیدن سوالات فلسفی معذب میشوند یا حتی از کوره در میروند. برخی دیگر وحشت دارند که اگر درباره عقایدشان فکر کنند آنقدر که انتظار دارند سرافراز بیرون نیایند. برخی دیگر میخواهند از هویت سیاسیشان حمایت کنند. آنها انتقادها را نادیده میگیرند: چون ارزشهایشان با ارزشهای دیگران «قیاسپذیر» است. فقط هممسلکهایشان آنها را درک میکنند. مردم دوست دارند پشت شیوههای سنتی و راحتشان پناه بگیرند و زحمت فکرکردن درباره ساختارهای آنها یا منشاشان یا حتی انتقاداتی را که سزاوارش هستند به خود ندهند. تفکر، مسیر انتقاد را هموار میکند و سنت انتقاد را دوست ندارد و به این ترتیب مکتبها به حلقههایی بسته تبدیل میشوند که اذهان پرسشگر میتواند خشمشان را برانگیزد. دوهزارسال است که فلسفه دشمن این رضایتخاطر راحتطلبانه بوده است. تاکید فلسفه بر این است که حیاتی که زیر سوال نرود ارزش زندگیکردن ندارد. فلسفه بر قدرت تفکر منطقی در کاهش عناصر بد اعمالمان و جایگزینی آنها با عناصر بهتر تاکید کرده است. فلسفه تفکر انتقادی درباره خود را معادل آزادی میداند، به این معنا که ما تنها زمانی میتوانیم جهت مطلوب حرکت زندگیمان را کنترل کنیم که خودمان را درست بشناسیم.
موضوع کتاب «تفکر» مسایل عمده زندگی است: دانش، آگاهی، ایمان، خدا، حقیقت، خوبی و عدالت. این کتاب برای کسانی به نگارش درآمده است که از وجود چنین مسایلی آگاهند اما نمیدانند چگونه به آنها بپردازند. نویسنده در ابتدا استدلالی متقاعدکننده در تایید مطالعه فلسفه به دست میدهد و در ادامه، خواننده را با نحوه نگرش فیلسوفان بزرگی چون هیوم، کانت و ویتگنشتاین به مضامین عمده فلسفه آشنا میکند. هریک از اصول به تبیین موضوعی محوری اختصاص دارد و راهنمایی مستقل برای آشنایی با مسایلی که فیلسوفان مورد بحث قرار دادهاند فراهم میکند. سیمون بلکبرن فیلسوف انگلیسی است که بهدلیل تلاشهایش در جهت افزایش محبوبیت عمومی نسبت به فلسفه شناخته شده است.
موضوع کتاب «تفکر» مسایل عمده زندگی است: دانش، آگاهی، ایمان، خدا، حقیقت، خوبی و عدالت. این کتاب برای کسانی به نگارش درآمده است که از وجود چنین مسایلی آگاهند اما نمیدانند چگونه به آنها بپردازند. نویسنده در ابتدا استدلالی متقاعدکننده در تایید مطالعه فلسفه به دست میدهد و در ادامه، خواننده را با نحوه نگرش فیلسوفان بزرگی چون هیوم، کانت و ویتگنشتاین به مضامین عمده فلسفه آشنا میکند. هریک از اصول به تبیین موضوعی محوری اختصاص دارد و راهنمایی مستقل برای آشنایی با مسایلی که فیلسوفان مورد بحث قرار دادهاند فراهم میکند. سیمون بلکبرن فیلسوف انگلیسی است که بهدلیل تلاشهایش در جهت افزایش محبوبیت عمومی نسبت به فلسفه شناخته شده است.