گروه انتشاراتی ققنوس | تصویری به هم ریخته از هویت: درباره کتاب شمایل لرزان قدرت: اعتماد
 

تصویری به هم ریخته از هویت: درباره کتاب شمایل لرزان قدرت: اعتماد

اعتماد:16/9/88

«شمایل لرزان قدرت» عنوان سومین مجموعه داستان «هادی نودهی» است که سال 87 توسط نشر ققنوس به چاپ رسیده است. اثری قابل تامل و درخور توجه که حتی می توان آن را اثری متفاوت شمرد چراکه در این مجموعه نویسنده نه تنها به واقعیت از منظری جدید می نگرد و آن را همانند یک وهم، یک خیال متزلزل و بی ثبات نشان می دهد بلکه از روایتی سود می جوید که در عین سادگی پیچیده می نماید و به صورتی جدید و نو بدل می شود. «شمایل لرزان قدرت» روایت واقعیت های ناپایدار است و انسان هایی با هویتی سیال و ناپایدارتر؛ موجودات گمشده یی که به دنبال هویت و هستی خویش اند و بودن خود را جست وجو می کنند. در این مجموعه که هفت داستان درون خود دارد با شخصیت هایی روبه رو می شویم که همانند انسان مدرن امروزی با دنیای اطراف شان همسویی و یگانگی ندارند. شاید به همین خاطر است که رابطه قابل فهمی هم از جهان پیرامون شان نمی یابند و نمی دهند و این می شود دستمایه داستان هایی که تقلیدی نمی زنند و شکلی غیرعادی و انتزاعی پیدا می کنند. برای همین هم در این مجموعه نه انسان ها آن انسان ارسطویی اند و نه زمان آن مفهوم مطلق خود را دارد. به طور مثال در داستان اول یعنی «شمایل ترسناک من» راوی هویت خود را گم کرده و در پی تشخیص واقعیت یا حتی هستی خویش است. 
 
«... سرانجام کسی هست که آن را بخواند و بداند که من اگر م ک نویسنده بوده ام زنده ام و در کنار یک رودخانه متروک کشته نشده ام... تنها خواهشی که دارم این است که اگر نامه هام واقعیت دارند، اگر این خطوط سیاه روی سفیدی کاغذ وجود دارند... بی هیچ ابراز عقیده یی. فقط اینکه من هستم یا نه؟« (ص20) 
 
در مورد زمان نیز همین طور. زمان هم غالباً مفهومی ذهنی یافته و شکلی سیال می یابد و مدام گذشته و حال جابه جا شده و اسباب پیچیدگی روایت را فراهم می سازد (داستان کوچک ترین حشره پستاندار دنیا) و ذهن شخصیت خود را چندپاره می کند. (داستان آنها) برای همین تصویری که از واقعیت ساخته می شود واقعیتی انتزاعی و به دور از واقعیت است آن هم با مختصات خود (داستان موزه اجساد). 
 
«شمایل لرزان قدرت» داستان غم انگیز انسان مدرن است؛ انسانی که به شناخت خود از جهان پیرامون اش به دیده تردید می نگرد و همواره در جست وجوی آن است که دامنه و حدود آگاهی اش را مشخص کند، انسان پریشانی که به دنبال هویت واقعی خویش است و از این منظر به تفسیر هستی اش مشغول می شود. 
 
به نظر نمی آید «هادی نودهی» در «شمایل لرزان قدرت» به دنبال بازنمایی صرف واقعیت آن هم به معنای کلاسیک اش باشد؛ واقعیتی که همچون آینه یی تمام نما زندگی را نشان می دهد بلکه او نقبی به درون شخصیت هایش می زند و بحران و از هم پاشیدگی ذهنی آنان را به تصویر می کشد برای همین داستان هایش، داستان های رسیدن به هویت می شوند اما از نوع مدرنیستی اش یعنی روایت رو به هویت سیر می کند و هرچه می رود و به دست می آید تصاویر به هم ریخته و پراکنده و نامعلوم و مبهم از هویت است و از این رو این حرکت به فرجام مشخصی نمی رسد و همچنان هویتی نامشخص باقی می ماند و داستان ها نیز در پایان با سوالات و ابهامات بسیاری پایان می یابند به گونه یی که شاید به نظر آید ناقص اند اما این ناکامل بودن هم جای را برای تاویل و تعبیرهای متفاوت و هم باب پرسش های معرفت شناختی باز می گذارد. 
 
«شمایل لرزان قدرت» با آن قدرت روایت و روایت متفاوتش دقت و تمرکز بیشتری از خواننده می طلبد چرا که وقتی داده های روایت کنار هم قرار می گیرند بعضاً متناقض یکدیگرند طوری که روایت و راوی صورتی لغزان و لرزان گرفته که غفلت از هر پاره از آن می تواند شکلی دروغین و بعضاً نادرست برای روایت در ذهن ایجاد کند. این لغزندگی که از بازی های نویسنده و دغدغه های موضوعی او محسوب می شود تا آنجا ادامه می یابد که حقیقت و قطعیت را از روایت گرفته و شخصیت را به شبح یا موجودی ناموجود بدل می سازد و بر معما گونگی آنان می افزاید. «مثل داستان شمایل ترسناک من،face off، موزه اجساد. آنها، کوچک ترین حشره خوار پستاندار دنیا.» 
 
در مورد این مجموعه داستان حرف های بسیاری می توان زد. از جمله آنکه غالب داستان ها آغازی ساده دارند اما هرچه داستان پیش می رود مبهم و پیچیده می شود. این پیچیدگی گاهی به خاطر خاص یا غیرقابل اعتماد بودن راوی است و گاه به خاطر قرار گرفتن شخصیت در یک موقعیت پیچیده؛ موقعیت هایی که در پی مخدوش ساختن واقعیت اند که رفته رفته رنگ می بازند و به سوالی فلسفی تبدیل می شوند. داستان ها غالباً روی شخصیت مرد بنا شده اند و از هفت داستان تنها دو داستان اول شخص روایت می شوند که این خود بیانگر نگاه بیرونی به موضوعات و شخصیت ها است. یعنی نویسنده بیش از آنکه نگاه و دغدغه روانشناختی داشته باشد نگاه هستی شناسانه و فلسفی دارد آن هم در کنار رویکردهای اجتماعی به برخی موضوعات. نگاهی که بیشتر در پی نقد بیرون آدم ها است تا درون آنها. شاید به این خاطر است که دست به طنز می برد و طنز تمهیدی در زبان روایتش می شود؛ طنزی که گاه به تمسخر و استهزا می زند و با کنایه و طعنه پرده از عیب ها و زشتی ها، نادرستی ها و ناراستی های جامعه برمی دارد؛ طنزی که هدفش نه خنداندن بلکه بیان معایب و آگاه کردن مخاطب به عمق حماقت ها و اشتباهات است. 
 
شاید بد نباشد عناصری چون قصه گویی، تعلیق، فضا و سادگی نثر را جزء امتیازات و ارزش های این اثر بیاوریم. مثلاً نویسنده با گره هایی که در داستان هایش می افکند در آنها همچون داستان های پلیسی کشش و تعلیقی ایجاد می کند که می تواند خواننده خود را تا پایان نگه داشته و آن را به خواندن وادارد. تازه همه این عناصر را باید در کنار زبان و لحنی که خواننده را مجاب به پذیرش آن شکل از نگرش به موقعیت ها و آدم ها می کند قرار داده و بنگریم. همین طور اشاره یی هم باید داشته باشیم به طرح خوب جلد این اثر که کار «مهدی روشنایی» است که حتی به لحاظ ظاهری هم این اثر را به یک کار حرفه یی تبدیل ساخته است. 
 
باز هم می توان از «شمایل لرزان قدرت» گفت، از اروتیکش، از زنان غالباً کمرنگ و بی وفایش و از زن کشی که تبدیل به عناصر تکرار شونده شده اند، از عنصر مرگ، از مرده هایی که انگار در تمامی داستان ها حضور دارند، از موضوعات سیاسی که بعضاً هم کهنه اند و هم نه، هم تکراری شده اند و هم باز در حال تکرارند، از قدرت که دستمایه چند داستان شده است، قدرتی که اسباب امنیت و آرامش نیست بلکه خود عین ناراحتی و ترس است مثل همان داستان آخر. از جنایت، از نگاه و لحن انتقادی به جامعه که سطحی است تا سببی و بعضی نکات دیگر که می تواند اشکال نیز محسوب شوند مثل شباهت همه راوی ها وکاراکترها به هم، زبان مشترک که گویی همه یک داستانند... مثل داستان تیغ که از ضعف بهتر بود در این مجموعه قرار نمی گرفت، یا جملاتی که برای پشت جلد انتخاب شده که اصلاً معلوم نیست چه کسی کم سلیقگی به خرج داده و گمان کرده کلید فهم عنوان اثر است... و اینکه بهتر است ادامه ندهیم و بگذاریم محاسن اثر غالب بماند در این نقد... 
ثبت نظر درباره این نقد
عضویت در خبرنامه