گروه انتشاراتی ققنوس | تجددآمرانه چرا و چگونه؟
 

تجددآمرانه چرا و چگونه؟

روزنامه شرق 

مدت ها است که روشنفکران ما دریافته اند، درک از تجدد و مدرنیته در حد پوسته ظاهری آن محدود مانده و به جوهره اصلی آن راهی نبرده است. مدرنیته در غرب با شکل گیری مفهوم فرد به عنوان واحد سازنده ساختارهای جامعه مدرن در واژگان مفهومی کشورهای غربی بوده است و پس از آن آزادی فرد و خودمختاری او به صورت مفاهیمی معنادار درآمده است.
در جوامع اروپایی فرآیند مدرن سازی با رشد و گسترش فرد نقاد که ملازم تحقق تدریجی خودمختاری فردی بود شکل گرفت اما در کشورهایی نظیر ایران چنین نبود.
تورج اتابکی با طرح مفهوم «تجددآمرانه» به توصیف شرایطی می پردازد که روشنفکران و نخبگان سیاسی ما را به سمت برداشتی واژگونه از تجدد سوق می دهد. او ملازمت رشد جامعه اروپایی و عصر استعمار و امپریالیسم با درگیری آن با شرق را یکی از دلایل چنین اتفاقی می داند و مدرن سازی در کشورهای خاورمیانه را نوعی واکنش دفاعی می داند و ذیل بحث تجددآمرانه نشان می دهد که در مواجهه با دنیای غرب دومین نیازی که ما در خود احساس کردیم فقر فردیت نبود بلکه نیاز به ایجاد ارتشی کارآمد به سبک اروپایی بود و این نیاز اولیه و اساسی به مرور زمان از امور صرف نظامی بالاتر رفت و به دیگر بخش های جامعه تسری پیدا کرد.
در واقع نوع برخورد ما با تجدد غربی به گونه ای بود که سریعاً روشنفکران را به جست وجوی یافتن راه چاره ای نسبتاً سریع برای حل مشکلات کشورمان سوق داد. برای روشنفکران دهه 1860 به بعد تاسیس پارلمان و حکومت مبتنی بر قانون اساسی هدف نبود بلکه وسیله ای بود برای کمک به پیشبرد فرآیند مدرن سازی. این امر به توضیح این موضوع کمک می کند که چرا اکثر روشنفکران به هنگام انتخابات بین حکومت مقتدر و اصلاحات سریع و آزادی های سیاسی گسترده تر از سوی دیگر، عمدتاً به حمایت از گزینه نخست گرایش نشان دادند.
آنها این دیدگاه را پذیرفتند که تنها موتور ممکن تغییر، قدرت و دستگاه حکومتی است و شرایط تاریخی آنها را به سمت پذیرش این باور سوق داد که تنها نهادهای حکومتی هماهنگ با یک رهبر مقتدر قادر هستند برای مدرن سازی جامعه به تغییر و اصلاح فراگیر دست بزنند مضاف بر اینکه تلاش های اولیه برای ترویج مدرن سازی چه از بالا چه از پایین ناکام مانده بود. پسرفتی که جنبش مشروطه ایران (11 - 1905) در سال های پس از آغاز جنگ جهانی اول متحمل شده بود، فروپاشی سیاسی و اشغال بخشی از ایران در طول این جنگ برای طبقه متوسط و روشنفکران در ایران گزینه دیگری باقی نمی گذاشت جز جست وجوی یک مرد مقتدر که بتواند مشکلات فزاینده عقب ماندگی کشور را حل و یکپارچگی و استقلال آن را حفظ کند و در همین زمان می توان دید که چگونه برابری خواهی اجتماعی، آزادی خواهی و ملی گرایی رمانتیک الهام بخش نسل های اولیه روشنفکران پس از جنگ جهانی اول جای خود را به اقتدارگرایی سیاسی، ملی گرایی زبانی و فرهنگی می دهد» و چنین شد که دیکتاتوری از جانب روشنفکران نیز مجوز گرفت و در ایران در مدت دو سال تبدیل به خودکامگی شد. در چنین فضایی برخی از روشنفکران مجبور به کناره گیری از سیاست شدند، برخی به زندان افتادند یا اعدام شدند و بدین سان خردورزی، استدلال انتقادی و فردگرایی در پای جنبه های فنی مدرنیته قربانی شد.
ثبت نظر درباره این نقد
عضویت در خبرنامه