رزا مونترو، روزنامهنگار و رماننویس مطرح اسپانیایی است که تاکنون 23 کتاب از او منتشر شده است. او در رشتههای فلسفه و هنر و همچنین روزنامهنگاری تحصیل کرده و برنده جایزه ملی روزنامهنگاری نیز شده است. کتاب «دختر مردمیان آدمخوار» که جایزه ادبی اسپرینگ را دریافت کرده، از جمله آثار این نویسنده زن اسپانیایی است که توسط خجسته کیهان به فارسی ترجمه شده است. او در فرصتی کوتاه و در حالی که مشغله فراوانی داشت به بهانه درگذشت گابریل گارسیا مارکز به چند پرسش ما درباره این نویسنده شهیر پاسخ داد. جالب آنکه پاسخهای کوتاه اما شفاف او کاملا بیپرده و متفاوت است.
روزنامهنگاری مارکز در حیات ادبی او چه تاثیری داشته است؟
نویسندگان بسیاری وجود دارند که به کار روزنامهنگاری اشتغال دارند. ببینید شما یک روزنامهنگار هستید و خب من فکر نمیکنم این مساله روی شما تاثیر ادبی ویژهای گذاشته باشد. مثلا اینکه شما شاعر یا نویسنده مقالات ادبی شوید. بهنظر من ژورنالیسم (درواقع منظور نگارش روزنامهای است) یک ژانر ادبی است. طبیعی است که هر ژانر ویژه ادبی به شیوه و روش مستقل خود نگاشته میشود و قوانین مختص خود را نیز دارد. در حقیقت میخواهم بگویم روزنامهنگاری مخالف داستاننویسی است. بهعنوان مثال در روزنامهنگاری دقت و نگاه ساختاری اهمیت زیادی دارد. یا روشنتر اینکه در این نوع ادبی یک متن با بافت متفاوت وجود دارد. در حالی که اگر بخواهیم درباره رماننویسی صحبت کنیم باید بگوییم ابهام و تعلیق یک ارزش مهم ادبی است، درست بر خلاف روزنامهنگاری. درواقع در رماننویسی ما شاهد بروز تفاسیر متنوع و مختلف هستیم؛ تفاسیری که حتی میتواند کاملا متضاد باشد. همه اینها در نهایت باعث میشود من به شما بگویم روزنامهنگار بودن مارکز هیچ تاثیری بر داستانهای او نداشته است.
رابطه مارکز و ادبیات آمریکای لاتین چگونه است؟
تاثیر مارکز بر ادبیات آمریکای لاتین عظیم و غیرقابل انکار است. باید بگویم این تاثیر خوب و مثبت بوده است. بدین معنا که او یک آفریننده واقعی است. مارکز میتواند جهان را به شیوههای مختلف توصیف و تشریح کند. او از تمام ثروت خود بهره میبرد؛ مواردی چون اجزایی از سحر و جادو، باروکگرایی، موسیقی زبان و البته جریان باورنکردنی و اعجابآور تخیلش را...مارکز تاثیر خوب و مثبت دیگری نیز داشته است. مارکز به کمک آثار خویش توانسته به ارتقای زبان اسپانیایی کمک شایانی کند. او با نشر آثارش ادبیات اسپانیایی را در سراسر جهان پرورانده و گسترده است اما در کنار همه اینها باید گفت که مارکز تاثیر بدی نیز داشته است. نکته نخست این است که بسیاری از مردم تلاش کردهاند با تقلید از مارکز چیزهایی بنویسند و همین موج تقلید منجر به شکلگیری یک ادبیات بد و غیرقابلقبول شده است. نکته بدتر این است که جهانیان فکر میکنند و انتظار دارند که تمام نویسندگان آمریکای لاتین همانند مارکز بنویسند. این امر تاثیر وحشتناکی بر ادبیات اسپانیایی داشته و ادبیات ما را دچار فقر و کمبود کرده است.
چرا مارکز نویسندهای عمومی و محبوب است؟
چه کسی واقعا دلیل آن را میداند؟ مارکز واقعا نمونه خیلی خوبی بود. بهخصوص نخستین کتاب او که اثر بسیار درخشان و موفقی بود. اما باید بدانیم که در اکثر مواقع نویسندگان خوب و حتی خیلی خوب، محبوب نبودهاند. فکر میکنم برچسبی که بر مارکز خورده بود و من از آن بهعنوان «اگزوتیک» نام میبرم، به او کمک بسیاری کرده و موجب موفقیت و محبوبیت او شده است.
روزنامهنگاری مارکز در حیات ادبی او چه تاثیری داشته است؟
نویسندگان بسیاری وجود دارند که به کار روزنامهنگاری اشتغال دارند. ببینید شما یک روزنامهنگار هستید و خب من فکر نمیکنم این مساله روی شما تاثیر ادبی ویژهای گذاشته باشد. مثلا اینکه شما شاعر یا نویسنده مقالات ادبی شوید. بهنظر من ژورنالیسم (درواقع منظور نگارش روزنامهای است) یک ژانر ادبی است. طبیعی است که هر ژانر ویژه ادبی به شیوه و روش مستقل خود نگاشته میشود و قوانین مختص خود را نیز دارد. در حقیقت میخواهم بگویم روزنامهنگاری مخالف داستاننویسی است. بهعنوان مثال در روزنامهنگاری دقت و نگاه ساختاری اهمیت زیادی دارد. یا روشنتر اینکه در این نوع ادبی یک متن با بافت متفاوت وجود دارد. در حالی که اگر بخواهیم درباره رماننویسی صحبت کنیم باید بگوییم ابهام و تعلیق یک ارزش مهم ادبی است، درست بر خلاف روزنامهنگاری. درواقع در رماننویسی ما شاهد بروز تفاسیر متنوع و مختلف هستیم؛ تفاسیری که حتی میتواند کاملا متضاد باشد. همه اینها در نهایت باعث میشود من به شما بگویم روزنامهنگار بودن مارکز هیچ تاثیری بر داستانهای او نداشته است.
رابطه مارکز و ادبیات آمریکای لاتین چگونه است؟
تاثیر مارکز بر ادبیات آمریکای لاتین عظیم و غیرقابل انکار است. باید بگویم این تاثیر خوب و مثبت بوده است. بدین معنا که او یک آفریننده واقعی است. مارکز میتواند جهان را به شیوههای مختلف توصیف و تشریح کند. او از تمام ثروت خود بهره میبرد؛ مواردی چون اجزایی از سحر و جادو، باروکگرایی، موسیقی زبان و البته جریان باورنکردنی و اعجابآور تخیلش را...مارکز تاثیر خوب و مثبت دیگری نیز داشته است. مارکز به کمک آثار خویش توانسته به ارتقای زبان اسپانیایی کمک شایانی کند. او با نشر آثارش ادبیات اسپانیایی را در سراسر جهان پرورانده و گسترده است اما در کنار همه اینها باید گفت که مارکز تاثیر بدی نیز داشته است. نکته نخست این است که بسیاری از مردم تلاش کردهاند با تقلید از مارکز چیزهایی بنویسند و همین موج تقلید منجر به شکلگیری یک ادبیات بد و غیرقابلقبول شده است. نکته بدتر این است که جهانیان فکر میکنند و انتظار دارند که تمام نویسندگان آمریکای لاتین همانند مارکز بنویسند. این امر تاثیر وحشتناکی بر ادبیات اسپانیایی داشته و ادبیات ما را دچار فقر و کمبود کرده است.
چرا مارکز نویسندهای عمومی و محبوب است؟
چه کسی واقعا دلیل آن را میداند؟ مارکز واقعا نمونه خیلی خوبی بود. بهخصوص نخستین کتاب او که اثر بسیار درخشان و موفقی بود. اما باید بدانیم که در اکثر مواقع نویسندگان خوب و حتی خیلی خوب، محبوب نبودهاند. فکر میکنم برچسبی که بر مارکز خورده بود و من از آن بهعنوان «اگزوتیک» نام میبرم، به او کمک بسیاری کرده و موجب موفقیت و محبوبیت او شده است.