انتشارات ققنوس به تازگی کتابی را با عنوان «فلسفه ارتباطات» منتشر کرده که درباره نظریات ارتباطی در یونان باستان است. کتاب شامل نوشتارها و مقالههای برگزیده نخستین همایش فلسفه ارتباطات سال ٢٠٠٢ آتن در کشور یونان است که کنستانتین بودوریس و جان پولاکاس در بخش اول کتاب از فلسفه یونانی ارتباطات و نگاههای جهانی دستچینی ارائه کردهاند و در بخش دوم نیز بودوریس بههمراه تاکیس پولاکاس به فلسفه ارتباطات محض در دوران معاصر نگریسته است. در حقیقت این کتاب، تلاشی است برای تأمل در فلسفه ارتباطات در یونان. نویسندگان این جستارها با توجه به برخی پدیدههای معاصر همچون گسترش شگفتآور فناوری ارتباطات عمومی یا کاربردهای فراگیر رایانه و اینترنت، نظر خود را به فرهنگ یونان و آرا و اندیشههای آن معطوف کردهاند؛ چراکه به گمان آنان این اندیشهها میتوانند در فهم شیوههای برقراری ارتباطات یاری کنند. در این کتاب یا بهتر است گفته شود در همایش فلسفه ارتباطات آتن، سخنرانان و نویسندگان کوشیدهاند رویکردها، مفاهیم و نظریههای بنیادی فلسفه ارتباطات را در شکلی قوامیافته، روشمند و تخصصی به بحث و نظر بگذارند. همچنین اندیشههای فلسفی یونان باستان را در چارچوب ارتباطات زبانی، بلاغی، میانفردی و فرهنگی به چالش فراخوانند. از سوی دیگر نیز، آنها تلاش کردهاند ارتباطیدانستن و پرداختن به فلسفه در فرهنگ یونانی را در روشنایی معرفخواهانه به نقد، ارزیابی و تفسیر بکشانند تا مخاطب خود را با ابعاد متفاوت این گستره فکری و روشی نظاممند آشنا کنند. نویسندگان هماهنگ با آرایه پیچیده جهان امروز، اصولی از ارتباطات را مطرح کردهاند که دربرگیرنده چالشهای میانفردی و ارتباطیای است که سقراط بهمنزله سودمندترین عنصر برای دولتشهر در نظر آورده بود؛ اما آنها رؤیای سقراط را نیز که تا امروز دوهزارو ٤٠٠ سال از مرگ او میگذرد، حفظ کردهاند؛ یعنی امید به اینکه بحثها، جدلها و تأملات همگانی با تعاملهای گفتوگویی سازگار شود. ازاینرو، «فلسفه ارتباطات» کتابی است که میکوشد مخاطب را با کلیت فلسفه ارتباطات آشنا کند؛ چیزی که در نظر نویسندگان پیشنیاز اصلی درک فلسفی نظریههای ارتباطات است. همچنین میکوشد بنیانهای معرفتی نظریههای ارتباطات و پدیداری خاستگاه فلسفی آنها را ازاینحیث که چقدر معنایی قوام یافتهاند، بررسی کند. گرچه هریک از مقالات کتاب از لحاظ رویکرد، هدف و دامنه بحث با هم تفاوت دارند، همه آنها این مفهوم را پوشش میدهند که مسائل ارتباطات از گذشتههای دور و از اساس به همان شکل اولیه باقی ماندهاند. همه آنها همان واحدهای سهگانه تحلیل را خطاب قرار میدهند که اندیشمندان یونانی قرنها پیش به آن توجه کرده بودند؛ یعنی گوینده، شنونده یا شنوندهها و نیز لوگوس که همان کلمه یا کلام است.
سقراط یکی از پایههای اصلی نظریات ارتباطی در یونان باستان است. کتاب نیز همین را مدنظر داشته و اصلا هر دو جلد نیز به مناسبت دوهزاروچهارمین سالروز درگذشت سقراط، به او تقدیم شده است. شاید او از نخستین نظریهپردازان ارتباطات یونان باستان باشد و البته بیشتر بر ارتباطات بینفردی تمرکز داشت. بهطورکلی، در یونان باستان روی دو نوع از ارتباطات کار شده است که یکی بلاغت یا سخنرانی و دیگر گفتوگو است. ارسطو تأکید زیادی بر بلاغت دارد و افلاطون بیشتر گفتوگو را تشریح کرده است.
بخش دیگری از کتاب، مقالهای در بر دارد که مقایسهای است بین بلاغت در چین باستان با بلاغت در یونان باستان. در یونان، پیشروی از الگوی همبسته اصلی تفکر به یک نظم عقلگرایانه فزاینده صورت گرفته که با رویدادهای احساسگرایی و ضدعقلگرایی در دوره پیش از سقراط تشدید شده است. اما در چین، الگوی همبسته به پارادایم رسمی تبدیل میشود که با آزمایش مختصری با عقلگرایی، گفتمان متقابل و همچنین آموزههای چان و ذن بودیسم مرتبط میشود. سمتوسوی آیین کنفوسیوس رسمی در چین، عقلانی است؛ اما به این معنا که در بررسی ترکیبسازی خود از تجزیهوتحلیل استفاده میکند؛ ولی به یقین به معنای آیین «مو» که استدلال عقلانی را از ترکیبسازی متعارف تفکیک میکند، عقلگرایانه نیست.
عقاید ارتباطی سوفسطاییان در یکی از فصلهای کتاب معرفی و فلسفه ارتباطاتشان شرح داده میشود. سوفسطاییان متاثر از اندیشه کثرتگرایی بهجای وحدتگرایی بودند؛ یعنی بهجای اینکه بگویند گفتار الهام است، گفتند گفتار ترکیب است؛ بنابراین گوینده همچون مجرای الهام و وحی تلقی میشد نه عاملی خلاق که با کمک الوهیت، کلمات، اعمال و قضاوتهای نهفته در گذشته بر او آشکار میشد و موجب میشد که بر موقعیتهای کنونی پرتو افکند. کثرتگرایان توانستند بگویند لوگوس، نفس و طبیعت از لایههای مختلف واقعیتاند. آنها برخلاف وحدتگرایان که میگفتند گفتار، افکار و چیزها حالتهای مختلفی از جوهری واحد هستند، توضیح میدادند که چگونه جوهر فیزیکی، ذهنی و زبانی با یکدیگر تعامل دارند؛ اما ذات واحدی ندارند؛ یعنی نه افکار را میتواند به طور مستقیم در زبان آشکار ساخت، نه اشیا را.