گروه انتشاراتی ققنوس | تاریخ ارتجاع و شیفتگی به خشونت ـ یادداشتی بر ذهن ارتجاعی
 

تاریخ ارتجاع و شیفتگی به خشونت ـ یادداشتی بر ذهن ارتجاعی

 
روزنامه شرق ـ 2 دی 1396
 
 
تاریخ ارتجاع و شیفتگی به خشونت
گروه اندیشه: انتخاب ترامپ بسیاری از ناظران را شگفت‌زده کرد ولی از چند سال گذشته برخی تحلیلگران ظهور این پدیده را پیش‌بینی کرده بودند. در آمریکا، شکل‌گیری جنبش‌های جدید مثل «راست آلترناتیو» در سال ٢٠١٠ بیشتر در ادامه سازمان‌های نئوفاشیستی همچون «کو‌کلوکس‌کلان» بود که شکل جدیدی از محافظه‌کاری را در آمریکا نمایندگی می‌کرد و منتقد جریان اصلی محافظه‌کاران بود. بااین‌حال کُری رابین در کتاب «ذهن ارتجاعی» نشان می‌دهد که این روند را نباید محدود کرد به چند سال گذشته و ریشه آن به سیاست‌های چند دهه گذشته آمریکا برمی‌گردد: «محافظه‌کاری طی چهل سال گذشته بر سیاست آمریکا همواره چیره بوده است. همان‌طور که دولت‌های جمهوری‌خواه آیزنهاور و ریچارد نیکسون برگشت‌پذیری نیو دیل را به نمایش گذاشتند، دولت‌های دموکرات بیل کلینتون و باراک اوباما نیز برگشت‌پذیری ریگانیسم را نشان دادند». (ص ٣٢٩). رابین، نویسنده کتاب «ذهن ارتجاعی؛ محافظه‌کاری از ادموند برک تا سارا پالین» نظریه‌پرداز سیاسی و روزنامه‌نگار آمریکایی است که تمرکز پژوهشی خود را بر مطالعه اشکال معاصر محافظه‌کاری و نومحافظه‌کاری آمریکایی، و نیز مشکلات لیبرال‌ها و چپ‌ها در برخورد با برتری‌طلبی آمریکایی پس از جنگ سرد نهاده است. این کتاب بررسی تاریخ اندیشه و سیاست‌ورزی محافظه‌کاری از زمان تولد آن در انقلاب فرانسه تا امروز است و برای نیل به این هدف چهره‌های سیاسی، ادبی، هنری و حقوقی حامل اندیشه محافظه‌کاری و ذهن ارتجاعی را به نقد می‌کشد. او از واژه‌های محافظه‌کار، ارتجاعی و ضد‌انقلابی به جای هم استفاده می‌کند. همه ضد‌انقلابیون محافظه‌کار نیستند ولی همه محافظه‌کاران به این یا آن شکل ضد‌انقلاب‌اند. او فیلسوفان، دولتمردان، برده‌داران، قلم‌به‌مزدها، کاتولیک‌ها، فاشیست‌ها، اوانجلیک‌ها، تجار، نژادپرستان و مزدوران را بر سر یک میز می‌نشاند: هابز در کنار هایک، برک در آن سوی پالین، نیچه بین آین رند و آنتونین اسکالیا، درحالی‌که آدامز، کالهون، اوکشات، رونالد ریگان، توکویل، تئودور روزولت، مارگارت تاچر، ارنست یونگر، کارل اشمیت، وینستون چرچیل، فیلیس اشلفی، ریچارد نیکسون، اروینگ کریستول، فرانسیس فوکویاما و جورج بوش در میان آنها به طور پراکنده نشسته‌اند. نویسنده با بررسی تاریخی اقدامات مختلف دو حزب اصلی آمریکا به همخوانی اندیشه محافظه‌کاری با سرمایه‌داری بی‌قیدوبند و میل به گسترش امپراتوری می‌پردازد. در این راستا نمایان‌ترین تلاش حزب جمهوری‌خواه از زمان انتخابات میان‌دوره‌ای ٢٠١٠ را کاستن از حق و حقوق کارکنان و زنان می‌داند و این موضوع را نشان‌دهنده پیشروی جمهوری‌خواهان به آخرین سنگرهای جنبش کارگری و فمینیستی. باوجوداین، او نشان می‌دهد که موفقیت راست موهبتی یکدست نیست همچنان‌که محافظه‌کاران مدت‌هاست خاطرنشان کرده‌اند نوعی اشتراک مساعی دیالکتیکی بین چپ و راست وجود دارد که طی آن پیشرفت اولی برانگیزنده نوآوری‌های دومی می‌شود. اندیشه محافظه‌کاری مدرن با وقوع انقلاب فرانسه و زیاده‌روی‌های آن شکل گرفت و پیشگام آن ادموند برک، فیلسوف و سیاستمدار محافظه‌کار انگلیسی، از دور و نزدیک شاهد رویدادهای انقلاب فرانسه بود. محافظه‌کاری اصولا در برابر پدیده انقلاب و رادیکالیسم انقلابی مطرح شد و ارتجاع و بازگشت به وضع پیشین را نمایندگی می‌کرد. هرچند اغلب ادعا می‌شود که چپ طرفدار برابری است و راست هواخواه آزادی اما این مفهوم در بیان اختلاف واقعی بین راست و چپ به خطا می‌رود. به‌لحاظ تاریخی، محافظه‌کاران طرفدار آزادی برای بالایی‌ها و محدودیت برای پایینی‌ها بوده‌اند. به اعتبار دیگر، آنچه آنها درخصوص برابری می‌بینند و از آن رویگردانند نه تهدید آزادی که تعمیم آن است. چراکه در این تعمیم‌یافتن ازدست‌رفتن آزادی خود را می‌بینند. این همان تهدیدی بود که ادموند برک در انقلاب فرانسه می‌دید: ‌نه‌فقط مصادره اموال یا انفجار خشونت که معکوس‌شدن امر احترام و فرماندهی نگران‌کننده بود. او ادعا می‌کرد که این برابری‌خواهان فقط نظم طبیعی امور را تغییر می‌دهند و آن را منحرف می‌سازند: «شغل یک آرایشگر یا یک رنگرز ممکن نیست مورد احترام همه باشد - مشاغل پست‌تر به کنار. انتظار نمی‌رود چنین شاغلینی مورد ستم دولت قرار گیرند؛ اما اگر کسانی مانند آنها، فردی یا جمعی، اجازه یابند که حکومت کنند به دولت ستم می‌شود». (ص ١٩) برک اجازه می‌داد که مردم به اعتبار عضویت در یک جمعیت سیاسی حقوق بسیاری داشته باشند- بهره‌بردن از ثمره کار و ارث و میراث‌شان، ‌آموزش و چیزهای دیگر. اما تنها حقی که او دادن آن را به همه مردم رد می‌کرد «شریک‌شدن در قدرت، اقتدار و مدیریت» بود. حتی زمانی که خواسته‌های چپ به سوی عرصه اقتصاد تغییر مسیر می‌دهد تهدید گسترش آزادی‌ها بزرگ جلوه می‌کند. اگر منابع اقتصادی در اختیار زنان و کارگران گذاشته شود تا انتخاب‌های مستقل انجام دهند آنها آزاد خواهند بود که از شوهران و کارفرمایان‌شان اطاعت نکنند. به همین دلیل بود که لارنس مید یکی از روشنفکران برجسته طرفدار بازار آزاد در دهه‌های ١٩٨٠ و ١٩٩٠ اعلام کرد که دریافت‌کننده کمک‌هزینه رفاهی از برخی جهات باید آزادی کمتری داشته باشد. برای محافظه‌کاران برابری چیزی فراتر از بازتوزیع منابع، فرصت‌ها و دستاوردهاست - هرچند آنها از این چیزها نیز نفرت دارند - ولی برابری در نهایت به معنای گردش قدرت است. مؤلف با شناسایی ریشه‌های محافظه‌کاری استدلال می‌کند که اندیشه راست ملهم از دشمنی با رهایی اقشار فرودست است. محافظه‌کاران، علی‌رغم مخالفت با جنبش‌های آزادی‌خواهانه و برابری‌خواهانه، طرفدار مفهومی پویا از سیاست و جامعه‌اند که شامل دگرسازی خود، خشونت و جنگ می‌شود. او این ایده را مطرح می‌کند که محافظه‌کاری در اساس راه و روشی سیاسی در واکنش به جنبش‌های چپ و رادیکال بوده است. کتاب به دو بخش تقسیم می‌شود. بخش اول با شرحی کلی درباره هسته ضدانقلابی سیاست‌های محافظه‌کارانه، از انقلاب فرانسه تا امروز، ‌آغاز می‌کند. این فصل کمتر بر اهداف و مقاصد ضدانقلاب و بیشتر بر تحرکات و مانورهای آن تمرکز دارد. در ادامه کتاب درباره ‌راست نوین و محافظه‌کاران پس از جنگ سرد بحث می‌شود. بخش دوم به موضوع خشونت در محافظه‌کاری می‌پردازد. هرچند این بخش با مرور وقایع جنگ سرد در آمریکای لاتین آغاز می‌شود و با درنگی کلی‌تر درباره چگونگی رویکرد راست به خشونت از زمان برک به جمع‌بندی می‌رسد، بیشتر بحث‌های این بخش از ابتدای قرن بیست‌ویکم، ١١ سپتامبر، جنگ با ترور و جنگ در عراق گرفته شده است. این رویدادها و سرگیجه‌ای که در میان محافظه‌کاران برانگیخته‌اند، نویسنده را به این نتیجه می‌رساند که شیفتگی به خشونت در راست امروزی نه نوعی انحراف بلکه سازنده خود این سنت است.
 
ثبت نظر درباره این نقد
عضویت در خبرنامه