گروه انتشاراتی ققنوس | سفر نوجوان دغدغه‌مند برای کشف هویتش در رمان «من پنیرم»
 

سفر نوجوان دغدغه‌مند برای کشف هویتش در رمان «من پنیرم»

مشاهده

 

سفر نوجوان دغدغه‌مند برای کشف هویتش در رمان «من پنیرم»

رمان «من پنیرم» نوشته رابرت کورمیه با ترجمه رویا زنده‌بودی توسط انتشارات آفرینگان برای نوجوانان منتشر و راهی بازار نشر شد.

به گزارش خبرنگار مهر، رمان «من پنیرم» نوشته رابرت کورمیه به تازگی با ترجمه رویا زنده‌بودی توسط انتشارات آفرینگان منتشر و راهی بازار نشر شده است. نسخه اصلی این کتاب در سال ۲۰۱۴ منتشر شده است.

رابرت کورمیه نویسنده این رمان، متولد سال ۱۹۲۵ و درگذشته به سال ۲۰۰۰ است. او آثار تاثیرگذاری در حوزه ادبیات نوجوان نوشته است که بین‌شان می‌توان به «جنگ شکلاتی»، «بعد از جنگ شکلاتی»، «من پنیرم»، «مهربانی»، «پس از اولین مرگ»، «قهرمانان» و «تابستان در فرنچ تاون» اشاره کرد. این نویسنده در سال ۱۹۹۱ به خاطر یک عمر قلم زدن برای نوجوانان برنده جایزه مارگارت اِی.ادواردز شد.

رمان «من پنیرم»‌ در اتحادیه کتابخانه آمریکا، تقدیر شده و به عنوان نامزد جایزه کتاب نوجوان کاج آبی کلرادو معرفی شده است. این کتاب همچنین برنده عنوان بهترین کتابخانه کنگره کتاب کودکان، کتاب سال مجله اسکول لایبرری و کتاب برگزیده مجله هُرن بوک شده است.

شخصیت اصلی این رمان، نوجوانی به نام آدام فارمر است. او رازی دارد که خودش هم از آن بی‌خبر است. آدام یک روز صبح سوار دوچرخه‌اش راهی سفری می‌شود تا بسته‌ای را به پدرش برساند. این سفر به کشف راز گذشته فراموش‌شده و هویت گمشده این پسر ختم خواهد شد.

آدام در ظاهر پسر نوجوانی با دغدغه‌ها و ترس‌های معمول است و پدر و مادرش شاید بیش از حد مراقبش هستند. اما شاید دغدغه‌ها و ترس‌های آدام خیلی هم معمولی نباشند و در ادامه داستان این شاعبه به وجود می‌آید که آیا اصلا اسم واقعی این پسر، آدام فارمر است؟ حقیقت اطراف آدام است و انتظار می‌کشد تا این پسر کشفش کند!

رمان «من پنیرم»‌ در ۳۳ فصل نوشته شده است.

در قسمتی از این کتاب می‌خوانیم:

می‌خواهم سوار دوچرخه شوم و شهر کارور را برای همیشه ترک کنم، ولی همان موقع باجه تلفن را آخر خیابان می‌بینم. بالاخره. بسته پدرم را به دوچرخه می‌بندم و دوچرخه را به سمت باجه هل می‌دهم. وقتی دارم می‌روم پیرزنی نگاهم می‌کند و به توک روی سرم لبخند می‌زند. او هم روی سرش کلاه دارد. شبیه گلدان قرمزی است پر از گل. به او لبخند می‌زنم. ناگهان خوشحال می‌شوم. از کارور جان سالم به در خواهم برد و بعد از آن نوبت می‌رسد به فلمینگ و بعد هوکسِت و بعد بِلتون فالز. بین فلمینگ و هوکست، و بعد بین هوکست و بلتون فالز فاصله زیاد است ولی این ناامیدم نمی‌کند. احساس می‌کنم قوی و مصممم. بچه‌های شر رستوران را شکست دادم و از پس هر کس دیگری هم برمی‌آیم. ولی مهم‌تر از همه این‌که قرار است الآن با اِیمی حرف بزنم،‌ قرار است صدایش را دوباره بشنوم.

دنبال پول‌خرد می‌گردم و سکه را در تلفن می‌گذارم و مردِ اپراتور می‌آید پشت خط. شماره را به او می‌گویم و روال همیشگی طی می‌شود و بعد می‌شنوم که زنگ می‌خورد، زنگ می‌خورد. ایمی! خواهش می‌کنم خانه باش. خواهش می‌کنم.

«سلام، سلام.»

صدای مرد خشن است، حوصله ندارد: صدای سرتیتریِ آقای هرتز.

«سلام، می‌توانم با ایمی حرف بزنم؟»

«شما؟»

«آدام. آدام فارمز. ممنون می‌شم اگه بذارید با ایمی حرف بزنم.»

«فامیلی‌ش چیه؟ ما این‌جا ایمی نداریم.»

پس این صدای سرتیتری آقای هرتز نیست. این پدرش نیست.

این کتاب با ۲۴۷ صفحه‌، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۱۷ هزار تومان منتشر شده است.

 

ثبت نظر درباره این نقد
عضویت در خبرنامه