گالیله نابغهای واقعی و به تمام معنا بود . گرچه او را اساساً به عنوان ستارهشناس و منجم میشناسیم اما علائق دیگری نیز داشت . او به علوم ، ریاضیات ، موسیقی و هنر علاقه داشت و کشفیات و اختراعات بسیارش انقلابی در جهان به وجود آورد . گالیله که صرفاً فیلسوفی علمی نبود ، عقایدش را به شکل اختراعات جامه عمل پوشاند . این کتاب روایت متفکری است که به مراتب فراتر از زمان خود بود . گالیله همواره در جستجوی حقیقت بود . و بر این باور بود که هیچ چیز جانشین مشاهده و آزمایش نمیشود . او معتقد بود طبیعت و ماهیت هر آنچه هست و هر آنچه مشاهده میکنیم ، پروردگار چنین خلق کرده است . گرچه نظریههایش مغایر با آموزههای کلیسا بود ولی عمیقاً یک مرد مذهبی بود . او از مخاطرات نگارش این اصل که « زمین به دور خورشید میگردد » آگاه بود ، اما اجازه نداد تهدید به مجازاتها مانع از آزمایشها و مشاهداتش شوند . او احساس نمیکرد مشاهداتش تهدیدی برای کلیسا باشد و نمیفهمید چرا مذهب باید مانع از فعالیت و پیشرفت علم شود . روایت زندگی گالیله با جهان امروز نیز مرتبط است . تقابل بین علم و مذهب بارها و بارها پس از زمان گالیله دیده شده است .