شاید فکر میکنید داستان این کتاب داستان دختری است به نام پری که شوهر عجیبی دارد، و به خاطر مشکلات روحی و فکرها و کارهای عجیب و غریب شوهرش، به خانه پدری برگردانده شده.
شاید فکر میکنید وقتی به خانه پدری بر میگردد با پسرِ پیرزنی که طبقه پایین خانه زندگی میکند و موهای فرفریای دارد آشنا میشود و دوست تپلِ پری این وسط خرابکاریهایی میکند و خیلی اتفاقات دیگر. شاید فکر میکنید شوهر پری از بیمارستان فرار میکند و کلاً کتاب درباره زندگی شگفتانگیز پری است؟ اما قضیه فقط اینها نیست... داستان، داستانِ گِرد نبودن زمین و چیزهای دیگهست که ممکنه تا الآن به اشتباه در موردشان به شما اطلاعات داده شده. لطفاً کمی جور دیگر و با تردید بیشتر به دور و بر خود نگاه کنید. شاید هیچ چیز اونجور که ما میبینیم نباشد.
در قسمتی از کتاب میخوانیم:
فیلسوفای زن اصلاً ازدواج نمیکنن به نظرم. چون فیلسوف به دنیا میآن. وقتی فیلسوف به دنیا بیای دیگه نمیتونی ازدواج کنی. فکر کنم دارم زرزر میکنم. کاش منم فیلسوف به دنیا میاومدم. کاش یه چیزی میشدم...
نقدی بر این کتاب