کسی نمیداند هانیبال چه زمانی نقشه جسورانهترین حمله نظامی تاریخ جهان را کشید . آفتاب صبحگاهی بهاری ، صخرههای سنگیِ بالای ساحل غربی دریای مدیترانه را گرم کرده بود . برفراز آن صخرههای مشرِف به شهر باستانی کارتاژ نو ، قصرهای متعددی قرار داشت که خورشیدِ در حال طلوع به آنها هم گرمی میبخشید . این شهر در قسمت بالای سواحل شرقی شبهجزیره ایبریا قرار داشت ، یعنی در نزدیکی جایی که امروزه شهر اسپانیایی کارتاخنا قرار دارد . قصرها و ردیفِ خانههای شهر در زیر نور صبحگاهی میدرخشید و کودکان که انگار میدانستند اتفاقی مهم در حال رخ دادن است در خیابانهای شهر میدویدند . مردی قویهیکل و گندمگون با چشمان سیاه و نافذ از بالای یکی از قصرها به پایین نگاه میکرد . نخست به امواج پر تلألؤ پایین دستها و سپس به باغهای سبز زیتون و مزرعههای قهوهای رنگی نظر افکند که در سرتاسر ساحل کشیده شده بود . مرد به کارگران متعددی نگاه کرد که مزارع را شخم میزدند و زمین را برای کشت محصول در بهار آینده آماده میکردند . نام او هانیبال بارکا بود . تنها 28 سال داشت ، ولی بعد از مرگ پدرش ، هامیلکار ، و برادر خواندهاش ، هاسدروبال ، فرمانده ارتش یکی از بزرگترین تمدنهای تاریخ باستان ، یعنی « کارتاژ » شده بود . این فرهنگِ آفریقای شمالی تا ایبریا ( اسپانیا و پرتغال امروزی ) بسط یافته بود و با تأسیس شهر کارتاژ نو نفوذش را تا آن سوی آفریقا گسترش داده بود .