بنیادهای مفهومی مکانیک کوانتومی هم برای فیزیکپیشگان که هر روز آن را به کار میبرند غریب است، و هم فلسفهپیشگان اغلب از آن بیخبرند.
در این کتاب دسپانیا نشان میدهد که چگونه فیزیک کوانتومی ما را به تجدیدنظر در مفاهیمی مانند فضا، اشیای مادی، علیت و دیگر مفاهیمی که در فلسفۀ سنتی بدیهی انگاشته میشود، وامیدارد.
در این کتاب نویسنده، بدون بهرهگیری از روابط پیچیدۀ ریاضی، مبانی فلسفی انقلاب کوانتومی در مفاهیم فیزیک کلاسیک را در دسترس اندیشهورزان قرار میدهد.
دسپانیا گزارشی از اصول بنیادین فیزیک معاصر بهویژه مکانیک کوانتومی را همراه با استلزامات فلسفی آن ارائه میکند. مهمترین مشخصۀ فیزیک کوانتومی از دیدگاه نویسنده «جداییناپذیری (درهمتنیدگی)» است، که مستلزم مرزبندی روشن میان تعاریف گوناگون از واقعیت و معرفت به آن است. از این رو با نظریههای گوناگون معرفت مانند کانتیسم، نئوکانتیسم، ماتریالیسم و مانند آنها از منظر فلسفۀ کوانتومی مواجه میشود.
مهمترین نتیجۀ این کتاب آن است که گرچه معرفت علمی هرگز نمیتواند واقعیت مستقل از ذهن (فینفسه) را حقیقتاً توصیف کند، وجود این واقعیت غایی (واقعیت مستور) از لحاظ مفهومی ضروری است. با نظریۀ واقعیت مستور (در برابر واقعیت تجربی)، وی فضای فراخی برای دین، شعر و دیگر شیوههای بیان واقعیت میگشاید که نهتنها جذابند، بلکه در فهم مبانیِ نظری فیزیک نیز راهگشا هستند.