بسیار عجول، بسیار حساس، بسیار گرانقیمت، بسیار حریصانه، بسیار زیاد. اگر تمام این معیارها را به همراه شیفتگی افراطی و علاقه مفرط به منظور تشخیص گناه و گناهکار به کار ببندیم بر ما روشن میشود که گرچه از ظواهر امر پیداست که شکمبارگی کمضررترینِ گناهان است، اما احتمال میرود فراگیرترینشان باشد. دقیقاً به سبب علایق افراطیمان، شیفتگیمان به چشیدن جدیدترین غذاها در مدرنترین و گرانقیمتترین رستورانها و ترس وسواسگونه و ظاهراً متناقضمان از چاق شدن میتوان چنین نتیجه گرفت که ما به فرهنگ شکمبارگان دچار شدهایم.
اگر شکمبارگی حقیقتاً گناهی کبیره باشد، کسی بین ما هست که گناهکار نباشد؟