روزنامه اعتماد-سهشنبه 21 دیماه1400
...................................
زهره حسينزادگان |رواقيان يا پيروان رواقيگري (Stoicism) گروهي از حكماي يوناني بودند كه در قرن دوم و سوم پيش از ميلاد در يونان ميزيستند و در كنار تاملات نظري در حوزههاي انتزاعي دانش مثل فلسفه و رياضيات و منطق و طبيعيات، در حكمت عملي انسانها آموزههاي موثري داشتند و سعادت يا خوشبختي بشر را حاصل پذيرش مشكلات و مصائب و محدوديتها ميدانستند. آموزههاي رواقيان در فلسفه زندگي در دهههاي اخير مورد توجه بسياري از فيلسوفان، روانشناسان، رواندرمانگران و پژوهشگراني قرار گرفته كه در زمينه زندگي بهتر تحقيق ميكنند. در زبان فارسي نشر ققنوس تاكنون آثار بسياري در حوزه فلسفه رواقي منتشر كرده است. اين نشر سالها پيش در دهه هشتاد كتاب تاملات اثر ماركوس اورليوس امپراتور روم و فيلسوف نامدار رواقي را با ترجمه عرفان ثابتي منتشر كرد و در سال 1393 كتاب ديگري در اين حوزه، به نام فلسفهاي براي زندگي به قلم ويليام اروين و با ترجمه محمد يوسفي منتشر كرد. اخيرا نيز كتابي از همين نويسنده و مترجم تحت نام چالشهاي رواقي راهنماي فلسفي براي دستيابي به استقامت، آرامش و انعطافپذيري بيشتر منتشر شده كه به همين مناسبت گفتوگويي با محمد يوسفي، پژوهشگر حوزه فلسفه صورت گرفته است.
اگر ممكن است در ابتدا راجع به خود فلسفه رواقي و اصول اساسي باورهاي اين مكتب هم توضيحاتي بفرماييد.
فلسفه رواقي حدود سيصد سال پيش از ميلاد مسيح توسط زنون كيتيوني يا سيتيوني شكل ميگيرد. سيتيون در جنوب قبرس امروزي است كه آن زمان جز قلمرو يونان محسوب ميشد. الان هم بخش جنوبي قبرس يونانينشين هستند. بخش شمالياش هم كه دست تركهاست. جناب زنون كيتيوني به آتن ميرود و در آنجا زير يك رواق كه مثل بيرون چهلستون خودمان در اصفهان است شروع به بسط نظرات خود ميكند. اگر كسي ميخواست صحبتهاي آنان را بشنود، ميگفتند با چه كساني كار داري؟ آنهايي كه در رواق هستند؟ اين شد كه آنها رواقيون يا رواقيان نام گرفتند. اين مكتب در حدود ۳۰۰ سال پيش از ميلاد مسيح شكل ميگيرد و سه دوره را پشت سر ميگذارد. دوره اول (متقدم)، دوره مياني و دوره سوم (متاخر). فلسفهاي كه ما از آن صحبت ميكنيم عمدتا مربوط به دوره سوم ميشود كه تا دو قرن بعد از ميلاد مسيح تداوم مييابد. اين فلسفه در رم سه نماينده بزرگ دارد. ماركوس اورليوس، اپيكتتوس و سنكا. كتاب چالش رواقي ملهم از انديشههاي همين رواقيان است. در اين كتاب كمتر به جملههاي اين بزرگان ارجاع داده ميشود. اما در عوض مطالب قابل لمستر و كاربردي است. لازم به ذكر است كه مكتب رواقي صرفا فلسفه زندگي نيست. آنها در طبيعيات و رياضيات و حتي در منطق نوآوريهايي داشتند؛ يعني همان جنبه آكادميك. اما رفتهرفته يعني هرچه به دوره مياني و بعد متاخر نزديك ميشويم، رنگ و بوي فلسفه زندگي بيشتر به مشام ميرسد، بهطوريكه در فلسفه رواقي رومي تقريبا ديگر طبيعيات و منطق و رياضيات را نميبينيم ولي تاكيد فراوان بر فلسفه زندگي مشاهده ميشود يعني جنبههاي اخلاقي اين مكتب پررنگتر ميشود. مكتب رواقي اگر بخواهم بگويم، يك نحله يا مكتب فلسفي است كه تلاش ميكند tranquility) آتاراكسيا (را براي ما به ارمغان بياورد. ميتوانيم بگوييم فيلسوفان رواقي رواندرمانگران دوران باستان بودند. رواندرمانگران و روانشناسان و روانپزشكان امروزي، همارز فيلسوفان رواقي و اپيكوريان بودند.
كتاب چالش رواقي دقيقا براي مشكلات و چالشهاي مختلفي كه وجود دارد راهكار ميدهد. آيا اين برداشت درستي از جايگاه و پروژه اين دو كتاب است؟
بله همينطور است كه ميفرماييد. فقط مطلبي را تا فراموش نكردم، بگويم. مكتب رواقي و اپيكوري نيامدند جاي روانپزشكها را بگيرند. اگر كسي نياز به درمان داشته باشد، اين كتابها به باور من جاي درمان دارويي را نميتواند بگيرد. قرار هم نيست كه چنين كاري بكند. ميتوانيم بگوييم فلسفه رواقي پدرجد روانشناسي و رواندرماني CBT است. البته خود رواقيها اين اصطلاح را به كار نميبردند، اما اگر امروز بودند، ميگفتند بله درست همين است. يعني ميخواهيم با تغيير در نظام باورهاي شما احساسات شما را تغيير بدهيم و با تغيير در احساسات شما رفتارهاي شما را. بسته به اينكه من چه پيشفرض ذهني داشته باشم نوع هيجاناتي كه نسبت به سخن و رفتار شما پيدا ميكنم متفاوت خواهد شد، در واقع نوع احساسات و هيجاناتي كه در من بروز ميكند ناشي از باورهاي من است و همين هيجانات است كه به رفتار من شكل ميدهد. همان مثلث معروف CBT، يعني باورها، هيجانات و رفتار. بنيانگذار CBTدكتر آرون بك است. او اذعان ميكند كه متاثر از مكتب رواقي است. در اين شاخه از رواندرمانگري باور بر اين است كه اگر نظام باورهاي ما تغيير كند، احساسات ما تغيير ميكند و اگر احساسات و هيجانات ما تغيير كند متعاقبا رفتارمان تغيير ميكند.
چالش رواقي شيوه مواجهه با مشكلات و موانع زندگي را يادمان ميدهد و در نهايت ما را به آرامش و استقامت هدايت ميكند. چالش رواقي يعني چه؟
اين كتاب به هيچوجه ادعايش اين نيست كه آمده تا معضلات زندگي ما را چنان حل كند كه به مقام شامخ انسانيت برسيم! اين كتاب به فرد ميآموزد كه چگونه با مشكلات و موانع روزمره زندگي روبرو شود كند آن اصل اساسي كه از آن به آتاراكسيا يعني آرامش ياد كرديم آسيب نبيند. در كتاب چالش رواقي ما با چالشهاي روزمره روبروييم كه البته بعضي از آنها ميتواند جدي باشد، مثل مرگ عزيزان يا طلاق يا خبر يافتن از ابتلا به يك بيماري وخيم. اين مهم است كه مواجهه عاقلانه با چنين پيشامدهايي چگونه بايد باشد.
به نظر ميرسد اولين قدم در اجراي بصيرتهاي فلسفه رواقي اين است كه بپذيريم زندگي هميشه با مشكلاتي همراه است و اين مشكلات، چه بخواهيم و چه نخواهيم، در هر سطحي كه باشيم پيش ميآيد. اما بسياري از افراد تصور ميكنند آموزههاي اين مكتب بيشتر براي ثروتمندان كاربرد دارد تا مردم عادي.
در تكميل صحبتهايتان بگويم كه فلسفه رواقي فلسفه قشر خاصي از مردم يا جامعه نيست. ماركوس اورليوس امپراتور روم است، سنكا كه مشاور نرون است و از طرفي اپيكتتوس را داريم كه يك برده آزادشده است. مخاطب مكتب و آموزههاي رواقي همه مردم در هر سطح اقتصادي و هر جغرافيايي در كره زمينند. مطلقا براي فرد خاصي نيست. مثالهايي كه در اين كتاب ميزند قشرهاي مختلفي را دربرميگيرد، از مردم كاملا عادي تا بزرگاني مثل استيونهاوكينگ. غلط نيست اگر هاوكينگ را يك رواقي بدانيم. همه ميدانيم كه هاوكينگ با يك مشكل بزرگ در زندگياش مواجه ميشود و بيش از نيمي از زندگياش را در فلج مطلق گذراند و تبديل به يكي از دانشمندان بزرگ دنيا شد.
مواجهه رواقيان با موانع چگونه است؟
درونمايه اصلي كتاب چيزي است كه نويسنده به آن راهبرد آزمون رواقي ميگويد. در كتاب چالش رواقي ما به عنوان كسي كه مكتب رواقي را دنبال ميكند براي حصول و حفظ آرامش با موانع و مشكلات چنان مواجه ميشويم كه خونسردي و آرامشمان را از دست نميدهيم. به تعبير خود نويسنده setback يعني موانعي كه در زندگي عادي پيش ميآيد. در اينجا منظور مسائل اگزيستانسياليستي كه شايد بعضي افراد در مواقعي خاص از زندگي تجربه ميكنند، نيست؛ ويليام اروين ترافيك را مثال ميزند. تم اصلي كتاب چنانكه گفتم راهبرد آزمون رواقي است. اين اصطلاح يعني چه؟ يعني ما مشكلات و موانعي كه در طول زندگي برايمان پيش ميآيد را فرصت تلقي كنيم نه مصيبت. يعني وقتي مشكلي براي من پيش ميآيد مثلا لوله خانه ميتركد يا به خاطر گناه نكرده (يا كرده) فراخوانده ميشوم، براي حل مساله اقدام كنم و آنطوركه در يكي از فصلهاي اين كتاب ذكر ميكند يك مشكل را دوتا نكنم. ميگويد دو جور ميتوانيم با موانع مواجه شويم؛ يكي اينكه بر سر خودمان بزنيم و ابراز ناراحتي كنيم، دوم اينكه بگوييم اين فرصتي است تا من استقامت و بردباري و تابآوري خودم را امتحان كنم. با روشهايي كه در كتاب ميخوانيم، موانع را فرصتي تعبير ميكنيم براي آبديده شدن. ممكن است بگوييد اين خيلي آرماني است. اما اصلا اينطور نيست چون راهكار ارايه ميكند.
اولين چيزي كه در مواجهه با مشكلات در ذهن فرد شكل ميگيرد اين است كه «چرا من؟» آيا نگاه رواقي براي اين سوال هم پاسخي دارد؟
ويليام اروين همين عبارت را به كار ميبرد. ميگويد شما ممكن است بگوييد چرا من. آيا من مستحق اين همه مشكل و مصيبت هستم. او از روانشناسي اصطلاحي را اخذ ميكند به نام اثر قالببندي. خيلي خلاصه بخواهم بگويم، ميگويد بسته به اينكه شما رخدادي را چگونه تعبير و تفسير كنيد، يعني قالببندي كنيد، حالتهاي هيجاني كه از آن واقعه ميگيريد متفاوت ميشود. اين مهم است كه در همان چند لحظه اوليه مواجه شدن با مشكل، آن را طوري تفسير و تعبير كنيم كه اثرات منفي هيجاني به بار نياورد يا كم به بار آورد. گويي خدايان رواقي اين مشكل را در برابر من قرار دادهاند تا شيوه عملكرد من را بيازمايند. اروين ميگويد لازم نيست به چنان خداياني باور داشت، كافي است به عنوان مفهومي كمكي از آنها استفاده كرد.
رواقيان براي روبرو شدن با مشكلاتي كه هركسي در هر مقام و منسب و جايگاهي از آنها نميتواند رها بشود، راهكار ارايه ميدهند. مكتب رواقي خودِ اين خطاي ذهني را كه همهچيز بايد روند خوب، مثبت و بيدردسر داشته باشد، به چالش نميكشد؟
به نكته خوبي اشاره كرديد. رواقيها چندان هم به واقعيت خوشبين نيستند. اتفاقا در اين كتاب در جايي نويسنده ميگويد اگر اين مسائل و مشكلات به وجود نيامد، نگران بشويد! ببينيد چه خبر است! نكند آنكسي كه آن بالا است براي من ميخواهد سرنوشت بدتري را رقم بزند. تا اين حد. آنها به زندگي خطي بدون درد و رنج خوشبين نيستند. اگر اينطور بود كه انقدر تلاش نميكردند براي حصول آرامش راهكار پيدا كنند.
ظاهرا «اثر قالببندي» نقش مهمي در كتاب چالش رواقي دارد، لطفا در اين باره توضيح بيشتري بدهيد.
بگذاريد با مثال توضيح بدهم و چند مدل قالببندي را بگويم. عنوان يكي از قالببنديها «قالب تعهدات رقيب» است و ميگويد فرض كنيد چيزي از كسي تقاضا ميكنيد و انتظار داريد دريغ نكند، اما او دريغ ميكند. در محيط كار و زندگي زياد پيش ميآيد. ذهن نيمآگاهتان در مواجهه با اين مشكل به احتمال زياد سراغ قالب سرزنش ميرود، ميگويد اين آدم دروغ ميگويد كه نميتوانم و امتناع ميكند. نتيجه اينكه معمولا خشمگين ميشويم و اقسامي از هيجانات منفي را تجربه ميكنيم. اما به نحو ديگري هم ميتوانيد ناكاميتان را قالببندي كنيد، جور ديگري ميتوانيد تفسيرش كنيد، شايد آن شخص در شبكهاي از تعهدات گير افتاده است؛ به اين معنا كه اگر چيزي را كه از او درخواست كرديد برآورده كند، نميتواند به كسان ديگري كه از قضا سزاوار دريافت آن چيز هستند پاسخ مثبت بدهد. بنابراين ميتوانم بگويم «لابد نتوانسته». لابد اگر ميتوانست اين كار را ميكرد. حتما معذوراتي دارد. اين دو قالببندي دو حالت هيجاني متفاوت را در شما ايجاد ميكند. دو حالت هيجاني متفاوت دو رفتار متفاوت را در شما ايجاد ميكند. يكي ديگر «قالب بيكفايتي» است. مثلا رفتيد رستوران و گارسون غذاي شما را هم دير آورده و هم غلط. خب شما عصباني ميشويد. اما اگر از قالب بيكفايتي استفاده كنيد حتي شايد بخنديد و خندهتان بگيرد.
در حالت عادي و زماني كه در وضعيت عاطفي شديدي نيستيم سخن گفتن از چنين نگاهي ساده است. اما وقتي اين درگيري پديد ميآيد آيا واقعا در عمل هم اين فرمول جواب ميدهد؟
كاملا درست است. جوابش اين است كه ما نبايد منتظر بمانيم تا وقتي با آن چالش مواجه شديم، سراغ قالب برويم. فلسفه رواقي يك فلسفه تمريني است. بايد هميشه تمرين كنيم و يكسري نكات را براي خودمان تكرار كنيم. شما ديديد پشت چراغ قرمز، همين كه چراغ سبز ميشود، پشت سري بوق ميزند. اينها چيزهاي مهمي است. اينها چيزهاي كوچكي نيست. همين جور مسائل است كه روي هم جمع ميشود و فضاي ناامن رواني برايمان فراهم ميكند. چالش رواقي يعني همين. اين كتاب نيامده ما را به مقام عرفاني و شامخ انساني عروج دهد؛ بلكه به چالشهاي روزانه ما ميپردازد. يكي ديگر از تكنيكها قاعده پنج ثانيه است. متاثر از جفرسن. در اين روش نسبت به رخدادها بلافاصله واكنش نشان نميدهيم. پنج ثانيه صبر ميكنيم تا خشممان كمي فروكش كند تا به عواقب واكنشهاي غيرمعقول دچار نشويم. در مواردي كه شما خشمتان بالاست يا كنترلتان سخت است؛ ده ثانيه، بيست ثانيه، سي ثانيه و حتي يك دقيقه صبر كنيد بعد پاسخ دهيد. تكرار ميكنم اين تكنيكها تمرين ميخواهد. از موارد كوچك شروع ميكنيم تا به موارد بزرگ برسيم. در خانه، محيط كار يا دوستان چيزي ميگويند كه عصباني ميشويد، پنج ثانيه صبر ميكنيد. اين پنج ثانيه افسار از دست ذهن نيمهشيار ميگيرد.
عنوان فرعي كتاب چالش رواقي، «راهنماي فلسفي براي دستيابي به استقامت، آرامش و انعطافپذيري بيشتر» است. اين راهنما يك راهنماي عملي و كاربردي است. لطفا درباره اينكه اين آرامش و انعطافپذيري چه مختصاتي در انديشه رواقي دارد توضيحات بيشتري بفرماييد.
در كتاب به مطلبي اشاره ميشود كه خيلي مهم است. يك مانع يا مشكل روزانه پيش ميآيد و ما اين يك مشكل را خودمان به دو مشكل تبديل ميكنيم. دو تا كردن مشكل خردمندانه نيست. فلسفه رواقي خرد ما را خطاب قرار ميدهد. راهنماي فلسفي براي خردمندان است. يعني عاقلانه نيست كه من يك مشكل را دو تا بكنم. مثلا ميروم دكتر و به من ميگويد شما بايد دندانت جراحي شود. اين يك مشكل است در روند معمول زندگي من. من دوتايش ميكنم. مينشينم غصه ميخورم: چرا اين اتفاق افتاد. حالا چه دردي را بايد تحمل كنم. هيچ كداممان از خوابيدن بر تخت دندانپزشكي خوشمان نميآيد. به هزينهاي كه بايد بدهيم فكر ميكنيم كه حالا پولش را از كجا بياورم. منكر هزينهاي كه بايد بكنيم، نيستم ولي مشكل را نبايد دوتا كرد. درباره مشكل فكر كنيد اما پيرامون مشكل فكر نكنيد. به خاطر اينكه تفكرات پيراموني هيچ راهحلي براي خود مساله به دست نميدهند. ميتوانيد فكر كنيد چطور از شركت بيمه هزينه دندانپزشكي را بگيريد. اين خيلي عاقلانه است و اثر هيجاني ندارد. اما اگر به اين فكر كنيد كه چه دردي بايد بكشيد، قطعا دچار هيجانات منفي ميشويد. به احتمال زياد به خاطر بيحسي شايد اصلا دردي احساس نكنيد. نويسنده ميگويد از اين مشكلات ثانويه بيشتر آسيب ميبينيم تا مشكل اصلي. فصلي با عنوان «چالش ديگرتان با مشكلات» به اين مساله ارتباط دارد.
آيا مكتب رواقي فقط به راهكارهايي ميپردازد يا به سراغ ريشه مشكلات هم ميرود؟
راهكار ميدهد. اين مكتب ميخواهد ريشه مشكلات را بزند. البته نه همه مشكلات ما را. آن دستهاي كه به نظام فكري ما وابسته است. ما در جهاني زندگي ميكنيم كه موانع و مشكلات زيادي در آنهاست. اينكه اينها از كجا سروكلهشان پيدا ميشود، بحث ديگري است. آدم عاقل حتي براي تغيير جهان، به آرامش نياز دارد. اينكه بپذيريم از مشكلات گزيري نيست و خواه ناخواه با انواعشان روبرو ميشويم، اول قدم براي رفع آنهاست.
در مواجهه با مسائلي همچون خشمگين شد در برابر ناعدالتي چطور؟ آيا در چنين دقيقهاي هم بايد آرام بود؟
اروين به همين مساله خشم در جايي از كتاب اشاره ميكند. مارتين لوتركينگ و گاندي را مثال ميزند. آيا آنها خشمگين بودند؟ اگر خشمگين ميشدند كنشگري اجتماعيشان موثر واقع ميشد؟ اگر شما براي مقابله با هر چيزي مثلا ناعدالتي آرامش داشته باشيد بهتر نتيجه ميگيريد يا اگر آكنده از هيجانات منفي باشيد؟ خرد چه ميگويد؟ ما قطعا از بيعدالتي ناراحت ميشويم. تمام صحبت اين است كه اين هيجان منفي را تقليل دهيم و دست به كنشهاي موثر بزنيم. فلسفه رواقي هيچوقت نميگويد نسبت به بيعدالتي بيتفاوت باش. پذيرش هم به اين معنا نيست. نبايد از رواقيان برداشت غلط كرد و گفت بنا به نظر رواقيان زندگيت را همانطوركه هست، بپذير! انديشههاي رواقي در پي برقراري آرامش در زندگي ماست.
فلسفه رواقي فلسفه قشر خاصي از مردم يا جامعه نيست. ماركوس اورليوس امپراتور روم است، سنكا كه مشاور نرون است و از طرفي اپيكتتوس را داريم كه يك برده آزادشده است. مخاطب مكتب و آموزههاي رواقي همه مردم در هر سطح اقتصادي و هر جغرافيايي در كره زمينند. مطلقا براي فرد خاصي نيست
تمام صحبت اين است كه اين هيجان منفي را تقليل دهيم و دست به كنشهاي موثر بزنيم. فلسفه رواقي هيچوقت نميگويد نسبت به بيعدالتي بيتفاوت باش. پذيرش هم به اين معنا نيست. نبايد از رواقيان برداشت غلط كرد و گفت بنا به نظر رواقيان زندگيت را همانطوركه هست، بپذير! انديشههاي رواقي در پي برقراري آرامش در زندگي ماست
تم اصلي كتاب چنانكه گفتم راهبرد آزمون رواقي است. اين اصطلاح يعني چه؟ يعني ما مشكلات و موانعي كه در طول زندگي برايمان پيش ميآيد را فرصت تلقي كنيم نه مصيبت. يعني وقتي مشكلي براي من پيش ميآيد مثلا لوله خانه ميتركد يا به خاطر گناه نكرده (يا كرده) فراخوانده ميشوم، براي حل مساله اقدام كنم و آنطوركه در يكي از فصلهاي اين كتاب ذكر ميكند يك مشكل را دوتا نكنم