.......................
خبرگزاری ایبنا
یکشنبه 12 شهریور 1402
.......................
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) «پایان ناخرسندی؛ ژاک لکان و ظهور جامعه لذت» کتابی است به قلم «تاد مک گوان» و ترجمه امیر علی علیمحمدی و نازنین شهبازی که در 407 صفحه، شمارگان 110 نسخه و به همت نشر ققنوس در اختیار علاقهمندان قرار گرفته است. مک گوان نویسنده این کتاب در واکاوی ظهور فرمان اجتماعی به لذت بردن، اثر خود را بر دستگاه فکری نظریهپردازان و متفکرانی چون ژاک لکان، اسلاوی ژیژک و یوان کوپیک بنا میگذارد و نتیجه میگیرد که ما در میانه دگرگونی گستردهای هستیم، یعنی گذر از جامعهای مبتنی بر بازداری که در آن فرد نمیتواند هر کاری که او را خشنود میسازد انجام دهد، به جامعهای مبتنی بر لذت.
مک گوان در این اثر بسیاری از ملالتهای اجتماعی فرهنگ معاصر آمریکایی را به عنوان سمپتومهای این دگرگونی شناسایی میکند: احساس انفصال، افزایش پرخاشگری و خشونت، بدبینی فراگیر، بی تفاوتی سیاسی، رفتار غیر مدنی و فقدان معنی. او حین بحث در باب این موضوعات مختلف، به بررسی انتقادی قلمروهای گوناگون از قبیل فیلم، سیاست، ادبیات، فرهنگ عامه و زندگی روزمره میپردازد.
نویسنده کتاب در مقدمهای که بر ترجمه فارسی این اثر نگاشته است، مضمون عمده «پایان ناخرسندی» را این گونه تعریف میکند: «مرثیه محوری کتاب پایان ناخرسندی بر تضعیف روزافزون حوزه عمومی متمرکز است حوزهای که در آن تعامل سوژهها با یکدیگر برای پیشبرد منفعت فردی نیست زیرا منفعت جمعی برای عملکرد نظم اجتماعی اساسی است بدون یک دنیای عمومی در فضای شخصی، منافع به حاشیه رانده میشوند و قدرت خود را از دست میدهند، و جامعه رنگ هابزی به خود میگیرد. تعاملها به طور روزافزون پرخاشگرانه میشوند یک حوزه عمومی بر ساخته در جامعه بنیانی را برای جامعه خواهی فراهم میکند که جامعه در غیر این صورت فاقد آن بود. این بنیان به مثابه میانجی میان تصادمهای خشن منافع شخصی با یکدیگر عمل میکند و برای سوژگی فضای تنفس به وجود میآورد، فضایی که فرد میتواند بدون تهدید همیشه حاضر دیگری در آن سیر کند. عقبنشینی گسترده به حریم خصوصی با این نقصان فضای عمومی متناظر است رویگردانی از امر عمومی پاسخی است آشکار به الزام به لذت بردن بدون محدودیت هر گونه حیات عمومی به نوعی تخطی ماهوی از فرمان به لذت بردن بدل میشود و بنابراین برای سوژه معاصر تحمل ناپذیر است در حالی که قلمرو خصوصی به مثابه پایگاهی ظاهر میشود که فرد میتواند بدون هیچ گونه محدودیتی لذت ببرد».
او در مورد لذت به عنوان محور مرکزی این اثر آن را به حد و مرزی محدود میداند و توضیح میدهد: «لذت به حد و حدودی وابسته است به همین دلیل فرمانبرداری از فرمان به لذت بردن بدون محدودیت ماهیتاً ناممکن است. لذت در الزام به کسب چیزی بیشتر یافت نمیشود، بلکه در پافشاری بر مقدار کمتر است. امکان لذت مفرط را حد و حدود نه با فراهم کردن خطی برای زیر پا گذاشتن بلکه با ایجاد میدانی میسر میکند که مردم در آن میتوانند افراط کنند. فرد از طریق ورود به دنیای عمومی با حد و حدودی آشکار مواجه میشود که آنها را در قلمرو خصوصی نمییابد، اما این حد و حدود فضایی را برای لذت به وجود میآورد. اشتباه بزرگ جامعه لذت فرمایشی در پروراندن این عقیده است که فرد میتواند به طور خصوصی بدون هر گونه ارتباط با امر عمومی و بدون واسطه لذت ببرد گوشی هوشمند به عنوان یک دستگاه این فلسفه اشتباه را ترویج میکند و هم دروغ بودن آن را آشکار میکند. فرد گوشی هوشمند خود را در آسانسور چک میکند تا از حریم خصوصی ای بگریزد که امر عمومی نمیتواند بدان دست یابد».
علاوه بر مقدمه نویسنده بر ترجمه فارسی، کتاب از یک مقدمه و 8 فصل اصلی و یک نتیجه تشکیل میشود. پس از مقدمهای مفصل با عنوان «روانکاوی بعد از مارکس» نویسنده در فصل اول با عنوان «از بازداری به لذت» به سراغ مفهوم بازداری و حد و حدود و پیچیدگیهای آن میرود. در فصل دوم با عنوان «افول اقتدار پدرانه» قدرت و زیر و بم آن را در روزگار جدید مورد توجه قرار میدهد و در فصل سوم با عنوان «در آغوش گرفتن ایماژ» این مفهوم را به عنوان یک امر محوری بررسی میکند. فصل چهارم با عنوان «فاصلههای در حال کاهش» و فصل پنجم با عنوان «تفسیر تحت فشار» به مفاهیم حاکی از اخلاقیات و نسبت آن با لذت میپردازد. نویسنده در ادامه و در فصلهای «جذابیت بدبینی»، «سیاست بی اعتنایی»، «یک جهان عمومی گمشده» و «فوران رفتار غیرمدنی، پرخاشگری و خشونت» به پیچیدگی مفهوم لذت در کشاکش زیست جهان امروزه و حوزههای عمومی و خصوصی دست میزند.
نویسنده در بخش نتیجهگیری و پایانی با عنوان «از لذت خیالی به همتای واقعی» آن مینویسد: «روی گرداندن از بازداری از لذت و روی آوردن به فرمان به لذت بردن با این که وضعیت سوژه را تغییر نداده، تجربهاش را از اساس دگرگون کرده است. سوژه در هر دو ساختار از ایده لذت کامل محروم میماند و با این ایده تسخیر میشود به این معنی علیرغم همه دگرگونیهای پدیدارشناسانهای که بررسیشان کردهایم هیچ تغيير قائم بالذاتی برای سوژه معاصر اتفاق نمیافتد. با این حال پیدایش جامعه لذت فرصتی محدود فراهم میآورد: ما می توانیم از فرمان به لذت بردن به روشی اطاعت کنیم که ما را از اجبار سوپرایگوییاش رها میکند و چنین لذتی را ممکن میسازد. ما تنها زمانی میتوانیم چنین کنیم که ایماژ کمال و لذت کامل برخاسته از این فرمان را رد کنیم مادامی که ما ایماژ لذت کامل را دنبال و از آن دفاع کنیم در قلمرو سوپرایگو باقی میمانیم. پذیرفتن جزئیت لذت مسیر آزادیای است که دنیای معاصر پیش روی ما مینهد!»