هیچ راننده عاقلی اجازه نمیدهد یکی از مسافرانش به جای او فرمان اتومبیل را به دست بگیرد و او را هر جا دلش خواست ببرد. با این حال، ما هر بار که کنترل میشویم یا تحت فشار قرار میگیریم این اتفاق روی میدهد. مثلاً شخصی با توسل به خشونت یا نیرنگ ما را وادار میکند آن طور که او میخواهد یا زندگی میکند یا دوست دارد عمل کنیم. کنترل کننده با استفاده از روشهای فلجکننده و گمراه کننده از واکنشها جلوگیری میکند و سهم کم و بیش مهمی از زندگی ما را به تاراج میبرد. کنترل شدن از جانب دیگران مشیت الهی نیست. هیچ کس مجبور نیست تمام زندگیاش را به گوش دادن به حرف دیگران و زیر بار اراده آنها رفتن بگذراند.این کتاب برای کسانی نوشته شده که از کنترل شدن از جانب دیگران، از بیش از حد خوب و مهربان بودن، از بدبخت بودن و این که نمیتوانند اختیار زندگی و کار خودشان را در دست داشته باشند خسته شدهاند. در یک کلام این کتاب برای همه کسانی است که از کنترل شدن به ستوه آمدهاند و دیگر اینکه میخواهند برای کسانی که تحت فشار قرار دارند و به نوعی تحت کنترل دیگران هستند راهکاری ارائه دهد.
مطالعه بخشی از کتاب