گروه انتشاراتی ققنوس | «آبی کم‌جان» محمد دستمالي منتشر شد
 

«آبی کم‌جان» محمد دستمالي منتشر شد

نمایش خبر

.........................

روزنامه اعتماد

چهارشنبه 27 بهمن 1400

.........................

مجموعه‌ داستان «آبي كم‌جان» اثر محمد دستمالي منتشر شد. اين مجموعه كه به تازگي از سوي نشر هيلا (گروه انتشاراتي ققنوس) راهي بازار كتاب شده، شامل داستان‌هاي كوتاهي است به نام‌‌هاي «پچ‌پچ با دلبر تك سيلابي»، «باغ يشمي»، «نيشابور كه دريا ندارد»، «دندان حضرت اشرف»، «آبي كم‌جان»، «اين‌باران، باران نيست»، «چشمه را چرا مي‌بري؟»، «كات به چشمان اسب» و «دست دوم». داستان «نيشابور كه دريا ندارد» از همين مجموعه در سال 98 مقام اول جايزه ادبي فرشته را كسب كرد. داستان «دندان حضرت اشرف» نيز در سال 99 مقام دوم جايزه ادبي صادق هدايت را گرفت. برخي از داستان‌هاي «آبي كم‌جان» حال و هواي كرونايي دارند و برخي نيز فضايي ذهني و متفاوت. از دستمالي پيش از اين مجموعه داستان‌هاي «اسبي براي مردن» با نشر افراز و «تبعيد به بالكن‌‌ها» با انتشارات روزنه منتشر شده است. بخشي از داستان «پچ‌پچ با دلبر تك سيلابي» را در ادامه مي‌خوانيد: 
«چقدر من تلاش كردم تو «سو» باشي، «سو». پرستو و برادرها و مادرش گفتند: «با اين اسم چيني مسخره، اين بچه نمي‌تونه يك سال در مدرسه دوام بياره. مسخره‌ش مي‌كنند.»
گفتم: «چيني كجا بود؟ در زبان فارسي، دو معني دارد. سو به معني طرف و سمت و به معني روشنايي. در زبان تركي هم به معني آب است. اين همه معاني زيبا. روشنايي... آب... سمت. بد است مگر»؟
پرستو شخصا با دست سپيد و زيبايش به سمت قلبم شليك كرد و اسم دختر، شد آناهيتا. برادرش هم با لحن فاضلانه مسخره‌اي گفت: «اردويسور آناهيتا. الهه آب‌هاي روان». 
داد زدم: «پرستو! چهار سيلابه بي‌انصاف. آ... نا... هي... تا».
جيغ زنان و گريه‌كنان پرسيد: «حتما بايد يك سيلاب باشه كه ياد اون زنيكه در دلت زنده بمونه؟ همون ليل بي‌همه‌چيز كه شده كابوس شب و روز ما».
ليل كابوس بود، يا عطر روز و شب؟ از ديد پرستو، تقصير ليل بود كه ارغوان‌هاي تهران، زودتر از ديگر جاهاي جهان گل مي‌دادند.»

ثبت نظر درباره این نقد
عضویت در خبرنامه